سری پر زشرم وبهایی مراست (  درس گذر سیاوش از آ تش ، سال دوازدهم )

یکی از چالش بر انگیز ترین ابیات این درس ، همین مصراع است . بسیاری از عزیزان این بیت را این گونه معنی کرده اند : وجود من پر از شرم وبسیار ارزشمند است . یعنی در آن وقت  سخت ودشوار امتحان باید سیاوش از خودش تعریف وتمجید کند تا پدر را بیشتر خجالت زده نماید !!!از سیاوش با آن همه پاکی وعفت و حیا بعید است که بخواهد با تعریف از خود موجبات شرمندگی  بیشتر پدر پادشاه خود ( کاووس ) را در پیش دیگران فراهم آورد ؛ بر عکس . او وقتی می بیند که پدر شرمنده وخجالت زده است ( رخ شاه کاووس پر شرم دید ) تلاش می کند که پدر را آرام کند وخود را گناه کار و خجالت زده نشان دهد . از این جهت می گوید : سری پر ز شرم وبهایی مراست / اگر بی گناهم رهایی مراست 

سری پر از شرم داشتن ، کنایه از شرمنده بودن و خجالت کشیدن است . اما «بها »در این جا چه معنایی دارد ؟ آیا باید آن را به معنای « ارزشمند بودن » بگیریم ؟ خیر . بها در اینجا به معنای «تاوان »است . بهای چیزی را پرداختن ، یعنی تاوان چیزی را دادن .  پس مصراع دو کنایه دارد : 1- سری پر از شرم داشتن 2- بهای چیزی را دادن 

معنای بیت : من باید خجالت بکشم وشرمنده باشم وباید تاوان آن را نیز بپردازم / پس اگر بی گناه باشم ،زنده خواهم ماند  .

روز وروز گار به کامتان شیرین . حسن دهقان 

بازار

به احتمال قوی اصل کلمه بازار « بهازار » بوده است . بها به معنای قیمت و پسوند« زار »نیز به معنای جا ومکان است . در اثر کار برد فراوان وراحتی تلفظ این کلمه ،حرف « ه» از میان آن افتاده است وبه صورت بازار درآمده است . پس بازار به معنای مکان قیمت وبهای اجناس است . عصرتان به شادی وتندرستی .حسن دهقان 

آب جیحون فرو نشست(آرایه ها ومعنی بند پایانی درس بوی جوی مولیان فارسی سال دوازدهم )

آب جیحون فرونشست؛ریگ آموی پرنیان شد،بوی جوی مولیان مدهوشم کرد؛فردای همان روز ترقی رارها کردم.پا به رکاب گذاشتم وبه سوی زندگی روان شدم.تهران را پشت سر نهادم و به سوی بخارابال وپر گشودم .بخارای من ایل من بود.                                                                   

    1-آب جیحون فرونشست:تلمیح به داستان رودکی وامیر سامانی     

    2-آب جیحون :استعاره از موانع بازگشت به ایل           

    3-ریگ آموی پرنیان شد:تشبیه ریگ آموی به پرنیان                 

  4-ریگ آموی: تلمیح به داستان رودکی وامیر سامانی           

  5-ریگ آموی :استعاره ازموانع بازگشت به ایل                           

  6-بوی جوی مولیان مدهوشم کرد:تلمیح به داستان رودکی                   

   7-بوی جوی مولیان:استعاره از فضای ایل                                   

    8- ترقی را رها کردم :استعاره وکنایه از صرف نظر کردن از ترقی       

   9-پا به رکاب گذاشتم :کنایه از سوار شدن وترک مکان               

   10-به سوی زندگی روان شدم :زندگی استعاره از ایل               

   11-تهران را پشت سر نهادم :کنایه از ترک کردن تهران                 

   12-به سوی بخارا بال وپر گشودم : تلمیح ذکر شده در بالا               

  13-بخارا :استعاره از ایل

14-به سوی بخارا بال وپر گشودم :استعاره 

15-بین بال وپر :تناسب

16-بخارای من ایل من بود :تشبیه ایل به بخارا 

معنی :موانع بازگشت به ایل که مانند آب جیحون وریگزار آموی بود از سر راهم برداشته شد.هوای بازگشت به ایل مرا از خود بی خود کرده بود .ترقی وپیشرفت را رها کردم .سوار ماشین شدم وبه سوی ایل خود روانه شدم .تهران را ترک کردم وبه سوی ایلم حرکت کردم؛ زیرا ایل من مانند بخارا بود برای امیر سامانی.ایام به کام .حسن دهقان

 

 

 

 

 ( ای دیو سپید پای در بند / ای گنبد گیتی ای دماوند  ) در س دماوندیه سال دوازدهم

بعضی از بزرگواران « دیو سپید وگنبد گیتی »را استعاره از دماوند گرفته اند که درست نیست . شاید به این علت استعاره گرفته اند که مشبه ( دماوند ) بعد از مشبهٌ به( دیو ، گنبد ) آمده است .  شاعر در این بیت دماوند را به دیو سپید وگنبد گیتی  تشبیه کرده است . هرچند که مشبه آن بعد از مشبه ٌ به آمده باشد .

گاهی اوقات آمدن مشبه بعد از مشبه ٌ به، به ضرورت وزن شعری در شعر ،امری رایج است ؛ مثلاً منوچهری دامغانی می گوید :

برآمد زاغ رنگ وماغ پیکر ( مرغابی  سیاه) / یکی میغ از ستیغ کوه قارن

 مشبه که « میغ » است بعد از مشبه ٌ به ( زاغ وماغ ) آمده است

یا سعدی می فرمایند : در ختی است مرد کرم باردار . مشبه ( مرد کرم ) بعد از مشبه ٌ به ( درخت )  آمده است .

در اضافه های تشبیهی نیز گاهی اوقات مشبه بعد از مشبه ٌ به می آید :

مولانا می فرماید : قطره دانش که بخشیدی ز پیش . دانش مشبه  وقطره مشبه ٌ به است . وقت عزیزتان به شادی و تندرستی .حسن دهقان

صفت های بیانی ( ص 91 ، کتاب فارسی یازدهم )

کتاب در ص 91 فارسی سال یازدهم در باره انواع ساخت صفت بیانی  توضیحاتی ارائه داده است که کامل نیست . جون ممکن است دانش آموزان با  ساخت های دیگر صفت بیانی برخورد کنند ،  در این جا ساخت های دیگر آنرا توضیح می دهم .

1-در مورد صفت فاعلی که با« نده » ساخته می شود : گاهی اوقات پسوند نده از آخر صفت فاعلی حذف می شود که باز هم همان صفت فاعلی است  .( در قدیم به آن صفت فاعلی مرخم می گفتند )این اتفاق وقتی می افتد که جزئی به اول صفت فاعلی اضافه می شود  ؛مثلاً : سخنگو که در اصل سخنگوینده است ؛  روان شناس  که در اصل روان شناسنده است یا جهان بین ، خداپرست ، راز دار ، خوش نویس و....  

2-صفت فاعلی جز آنچه کتاب توضیح داده است ،ساخت های دیگری دارد :

الف : اسم یا صفت یابن فعل + گر : ستمگر ، رفتگر ، روشنگر ،دروگر ، بازیگر و....

ب: اسم یا صفت یا بن فعل + کار : ستمکار ، طلبکار، بستان کار، ریاکار و....

ج: بن فعل + ار : خریدار ، پرستار ، خواستار ، فرمانبردار و....

3- در مورد صفت مفعولی : گاهی اوقات «ه» صفت مفعولی نیز مثل صفت فاعلی   از آخر آن حذف می گردد که باز هم صفت مفعولی است ؛ مثل : آدمیزاد که در اصل آدمیزاده بوده است ، خواب آلود که خواب آلوده است ، دست پخت ، پشم آلود ؛ گِل اندود و....

4- صفت نسبی نیز دارای ساخت های دیگری است :

الف : اسم + چی : پستجی ، قهوه چی ، گاری چی ، تماشا چی و....

ب: اسم یا صفت + گان : صدگان ، دهگان ، مهر گان ، گرو گان و....

ج: صفت یا اسم + ه : همه کاره ، هیچ کاره ، چند روزه ، پنج ساله و....

اسم + یه : قضائیه ، مجریه ، احضاریه و....

اسم + و : ترسو ، اخمو ، شکمو و...

اسم + کی : پولکی ، آبکی  ، شلکی و....

صفت + گانه : چند گانه ، دو گانه ،جدا گانه

صفت + مان : شادمان

اسم + گار : روزگار ، خداوندگار ، یادگار و....

عصر زمستان سردتان به گرمی ونیکی.حسن دهقان

 

 

آرایه تشبیه

در قسمت قبل گفتم که عبارت :(ناله های گریه آلود آن امام راستین وبزرگم را که همچون این شیعه گمنام وغریبش) تشبیه ادبی نیست .

 اما چرا این عبارت ، با توجه به آن که همه خصوصیات یک تشبیه را دارد ،نمی تواند از نظر ادبی  یک تشبیه به حساب آید ؟

از نظر ادبیات ، تشبیهی ارزش ادبی دارد که خیال انگیز وغیر واقعی باشد و ذهن انسان را برای درک ارتباط بین مشبه ومشبهٌ به  به تلاش وادارد واز رهگذر درک این ارتباط لذت ادبی به انسان دست دهد ؛ مثلاً وقتی شما می گویید: «احمد از نظر قامت مثل سعید است » آیا می توان  این جمله را یک تشبیه به حساب آورد یا خیر ؟جواب آری است؛ چون تمام خصوصیات یک تشبیه را دارد ( مشبه ، مشبهٌ به ، ادات ووجه شبه ) . این تشبیه یک  تشبیه حقیقی است نه مجازی .اما از نظر ادبی نمی توان برای این تشبیه ارزشی قائل شد ؛ چون نه خیال انگیز است ونه غیر واقعی ونه هیچ لذتی حاصل از این تشبیه به انسان دست می دهد .

 به تشبیهاتی مثل : علی از نظر نیرو مثل احمد است یاحسین مثل محمد بازی می کند یا خانه ما مثل خانه شما بزرگ است و... تشبیهات حقیقی می گویند که ارزش ادبی ندارند.

 تشبیهات ادبی بیشتر بر پایه مجاز هستند تا حقیقت .قد او مثل سرو است . لبش مثل لعل است . ابرویش مثل کمان است و.... تمامی این تشبیهات بر پایه مجاز هستند .در عالم واقع هیچ قد انسانی سرو نمی شود ویا لبی لعل یا ابرویی کمان.   بنا بر این ، اساس تشبیهات  ادبی باید بر پایه  مجاز باشند نه حقیقت ؛ زیرا احسن ( زیبایی ) ادبیات بر اساس اکذب ( دروغ) است . عصر زمستانتان به خیر وشادی . حسن دهقان