جواب سوال شمارش واژه

عزیزی پرسیده است : 1-چرا در شمارش واژه ( حسب حال ) را یک وا ژه در نظر می گیریم ولی ( شاهراه علی ) را سه واژه ؟2- چرا (عبار ت است از ) را یک وا ژه حساب نمی کنیم ؟

چگونه  تشخیص  دهیم کلمه ی  مثل( حسب حال  یا شاهراه علی )یک وا ژه است یا چند وا ژه؟

این مطلب را قبلاً  آقای عبدالوند پرسیده بود وبنده نیز در آن جا کاملاً توضیح داده ام .اگر به عناوین مطالب وبلاگ مراجعه کنید وپاسخ به سوال آقای عبدالوند ودکتر محمد معین را نگاه کنید، متوجه آن می شوید  . در هر صورت آن را توضیح می دهم .

برای تشخیص این که بدانیم کلمه ای یک وا ژه است یا نه ابتدا می آییم وبین اجزای تشکیل دهنده ی آن( علامت های جمع)اضافه می کنیم . اگر معنی بدهد، آن کلمه یک وا ژه نیست .مثلاً می خواهیم بدانیم «کتابخانه»  یک واژه است یا نه ؟ بین کتاب  وخانه علامت جمع اضافه می کنیم : کتاب ها خانه . معنی ندارد. البته  نقش نمای اضافه را نباید اضافه کرد  .پس متوجه می شویم که کتابخانه باید  یک واژه باشد؛چون تکواژ«ها »بین آن قرار نمی گیرد  ، پس یک وا ژه حساب می شود . حالا به ( درختِ خانه ) علامت  جمع اضافه می کنیم . درختانِ خانه . معنی دارد . پس در ختِ  خانه یک وا ژه نیست .

حالا ( حسب حال ) علامت های جمع اضافه می کنیم : حسب ها حال . بی معنی است .  پس حسب حال نیز باید یک وا ژه باشد .

 حالا شاهراه علی : شاهراه های علی .می بینیم که معنا دارد هست .پس شاهراه علی نمی تواند یک وا ژه باشد .

ما نمی توانیم بین اجزای تشکیل دهنده ی وا ژه ای غیر ساده ( مرکب یا وندی –مرکب )هیچ تکوا ژی قرار دهیم ؛ چون کلمه  معنی خود را از دست می دهد ؛مانند مثال های بالا.

اما نقش نمایی که بین حسب وحال به کار رفته است چه فرقی با نقش نمای بین شاهراه علی دارد ؟ در حسب حال ، نقش نما به کار رفته ویک کلمه ی جدید ساخته است . حسب یک معنا وحال نیز معنی متفاوت دارد که وقتی به وسیله ی نقش نما با هم ترکیب میشوند . یک معنای جدید می سازند .مثل تختِ خواب  . اما در شاهراه علی، نقش نما ی اضافه  فقط حکم پیوند بین دو کلمه را دارد وکلمه ی جدیدی نساخته است.

پرسیده بودید چرا «عبارت است از » را یک وا ژه حساب نمی کنیم . این عبارت از «یک اسم + یک فعل +یک حرف »تشکیل شده است .چنان ترکیبی در زبان فارسی هیچ گاه نمی تواند یک وا ژه باشد .یعنی اگر هر حرفی بعد از فعل بیاید با فعل تر کیب نمی شود تا یک وا ژه بسازد .

البته ما از ترکیب حرف +اسم +فعل  می توانیم یک وا ژه  بسازیم؛ مثل : به حساب می آوریم .ولی ترکیب اولی امکان ندارد.

 این گونه فعل ها را مرکب می گویند ( به شمار آوردن , در نظر گرفتن )  که یک وا ژه حساب می شوند .آخرین کلمه ی آن ها نیز فعل است نه حرف. عصر تان بهاری .حسن دهقان

نقدی بر شناخت قید در ادبیات فارسی سال نهم ( ص 116 )

نقدی بر شناخت قید در ادبیات فارسی سال نهم ( ص 116 )

در این صفحه برای شناخت قید کتاب نوشته است : قید از ارکان اصلی جمله

نیست وحذف آن هیچ آسیبی از دید معنایی در جمله پدید نمی آورد .

در این جا چند نکته لازم است مورد توجه قرار گیرد : 1- چه کسی ارکان اصلی جمله را مشخص می کند؟ 2- آیا  زبان انسان ممکن است چیزی را به کار ببرد که ضروری نباشد؟ با توجه به قانون کم کوشی زبان ، چگونه ممکن است زبان کلمه ای به کار ببرد که که به آن نیاز ندارد؟3- آیا این  گونه معرفی کردن  اجزای جمله تحمیلی نیست وبا روح زبان به عنوان دستگاهی زنده وپویا  وبا نظم وقاعده در تضاد نیست ؟

 در جواب سوالات بالا  باید بگویم که آن چیزی که مشخص می کند چه جزئی در کلام به کار رود یا به کار نرود خود زبان است . زبان به ما می گوید که آیا در جمله ی ( فردا باران می آید ) کلمه ی فردا واجب است به کار رود یا نه ؟ اگر ما کلمه ی فردا را در این جمله به کار برده ایم، پس واجب  بوده که به کار رود . وقتی واجب است به کار رود پس از ارکان جمله است .  در حقیقت  این ما هستیم که در کار زبان دخالت کرده یم وبرای آن ارکان وغیر ارکان به کار برده ایم .

زبان به طور طبیعی آن چه را که برای رساندن مفهوم خود نیاز دارد، به کار می برد . آن چه را هم که نیاز ندارد به کار نمی برد . پس هر چه در جمله به کار رود ، واجب است ورکن جمله به حساب می آید  چه نهاد باشد چه قید چه صفت و....

زبان انسان عادت به آن دارد که تا جایی که امکان دارد در به کار بردن کلمات وجملات صرفه جویی کند ( قانون کم کوشی )  مثال های آن در زبان انسان فراوان است ؛ می گویم را می گم   تلفظ می کنیم ،می روم را می رم  یا از دانشگاه چه خبر و.... پس  وقتی کلمه ای به کار می رود،  حتما ً جمله به آن نیاز دارد واز گفتن آن مقصودی دارد  و آن کلمه معنای خاصی را باید برساند  . مثلا ً در جمله ی ( حسین عالی بازی می کند ) مقصود  اصلی گوینده بازی کردن حسین است یا عالی بازی کردن او؟قطعاً گوینده بیشتر بر روی کلمه ی عالی بیشتر تأ کید دارد تا بازی او . پس عالی از ارکان جمله است.چون در جمله به کار رفته است ؛ چون تأ کید گوینده بیشتر بر روی آن است . در همین جمله عالی قید است وبنا بر تعریف کتاب قابل حذف . ( حسین بازی می کند ) آیا این جمله می تواند مقصود گوینده را کامل بیان کند ؟ آیا وا قعاً  معنا ومقصود گوینده  با حذف عالی کاملاً بیان می شود ؟ هرگز .اصلا ً گوینده تمام تأ کید خود را بر روی کلمه ی  « عالی» گذاشته است  وگرنه گفتن  جمله ی ( حسین بازی می کند ) به خودی خود چیز ی را نمی رساند.  گوینده تمام توان خود را گذاشته است که عالی بازی کردن حسین را بیان نماید . پس چگونه به همین راحتی قابل حذف است ؟

علی آمد .علی امروز آمد .علی امروز با اتوبوس آمد . علی امروز با اتوبوس با پدر ش آمد . کلمات ( امروز ، اتوبوس ، پدرش ) قید هستند. چرا در جمله به کار رفته اند ؟ مگر همان جمله ی اول( علی آمد ) کامل نبود؟ پس اضافه کردن قید ها برای چیست ؟ آیا اضافه کردن آن ها به این دلیل نیست که گوینده یا نویسنده احساس کرده است که برای رساندن مفهوم  کامل خود با ید جزئی به آن اضافه کند ؟ پس چرا این قید ها جزء ارکان جمله نیستند  وقابل حذف هستند ؟

 تحمیل کردن  نظرات خود به زبان کاری نادرست است و باعث می شود از حقیقت زبان دور شویم .نباید آنچه را که  ما می خواهیم به زبان نسبت دهیم وتعاریفی به کار ببریم که با آنچه زبان به کار می برد در تضاد باشد.

ما زبان را به عنوان یک نظام  می شناسیم که همه چیز در آن طبق نظم وقاعده به کار می رود .پس اگر جزئی در جمله به کار می رود،  مطابق با نظم جمله است وسرخود استفاده نشده است .به نظر نگارنده نه تنها قید بلکه هر جزئی دیگر( مضاف الیه ، صفت ، بدل و...)  که در جمله به کار می رود، رکن جمله حساب می شوند ؛ چون جمله به آن نیاز دارد ومعنای آن کامل می شود . برای تشخیص کلمات در جمله باید تعاریف بهتری ارائه داد . ایام به کام . حسن دهقان

 

طرز نوشتن همزه ی میانی

طرز نوشتن همزه ی میانی

کلمات غیر فارسی و غیر عربی که همزه دارند ، با کرسی ی نوشته می شوند :

پرو تئین ، زئوس ،نئون ،سئول ،رئالیسم، تئاتر ،ژوئن و....

1-اگرهمزه ی میان کلمه ساکن باشد وحرف ماقبل آن فتحه دار باشد با کرسی الف

نوشته می شود  : تَأیید ،تَأثیر ، تَألیف،تَأمین ،رَأی ،رَأس ، ،مَألوف ،مأنوس،طمأنینه 

تأسیس،رأفت و....

اگرحرکت همزه میانی فتحه باشد و حرکت حرف ماقبل آن نیز فتحه باشد ،باز هم با

کرسی الف نوشته می شود :تَأ مل ، تَأهل، تَألم ، تَأثر، متَأثر، تَأسف .

2- اگر حرکت حرف ماقبل همزه ضمه باشد ( چه همزه ساکن باشد چه متحرک

)همزه با کرسی واونوشته می شود : سُؤال ،رُؤِیا ، مُؤمن ،مُؤ اخذه ، مؤانست ، رؤ

یت ، رؤ سا ، مؤ سسه ، مؤ ثر ، مؤ لف، مؤ ذن ، مؤ خر ،مؤ ید ، مؤ نث و....

3- اگر حرکت همزه   یا حرف ماقبل آن کسره باشد با کرسی ی نوشته می شود :

توطئه ، تبر ئه ، ائمه ، رئیس ،ذائقه ،ارائه،اسائه

4- اگر بعد از همزه ی میانی مصوت بلند ای  یا او بیاید ، همزه با کرسی ی نوشته

می شود : رئوف ، لئیم ،مئونت ( خرجی )، جز ئیات ، شئون ، رئوس ، مسئول

علاوه بر موارد ذکر شده ، در زبان فارسی باز هم تغییراتی در نوشتن کلمات همزه

دار داده شده است ؛ مثل : جرئت یاهیئت یا مسئله یا نشئت که باید با کرسی الف

نوشته شود ولی ما آنها را با کرسی ی می نویسم . در این گونه موارد طبق نگارش

کتاب درسی آنها را می نویسیم . عصر به خیر . حسن دهقان

 

دانش آموزان  ودوستان عزیز می توانند از طریق رایانامه ی dehghan.916@gmail.com

با بنده ارتباط برقرارکنند وسوالات ونظرات خود را در میان گذارند .

ادامه  ی بحث همزه

از آنجا که کلمات فارسی همزه ی پایانی ندارند  , فارسی زبانان تلاش کرده اند که در  نوشتن آن  تغییراتی ایجاد کنند؛ مثلا ًهمزه ی پایان کلمات (املاء , انشا ء,  امضاء و...) را حذف کرده اند .

 همزه ی پایانی : 1- همزه اگر در پایان کلمه قرا گیرد و خودش وحرف ماقبل آن ساکن یا مصوت بلند  باشد , به تنهایی  و بدون کرسی نوشته  می شود : ( سوء , جزء, شی ء,ماء )

 نکته مهم :اگر به کلمات مذکور  کلمه ای اضافه شود باز به تنهایی نوشته می شوند : سوء هاضمه , جزء اول , شی ء بزرگ . اگر  «ی » اضافه شود با کرسی «ی» نوشته می شود (بررسی جزئی ,اثرات سوئی ,شیئی کوچک )

2- اگرحرکت حرف ماقبل همزه ی پایانی  فتحه باشد , همزه با کرسی الف نوشته می شود ( مبدَأ , منشَأ , ملجَأ , خلَأ و....)

3- اگر حرکت حرف ماقبل همزه ی پایانی ضمه باشد , با کرسی « و» نوشته می شود : لُؤلُؤ( مر وارید ) , تلألُؤ ( در خشیدن ). عصر به خیر. حسن دهقان

توضیح جدول شکل همزه ( سال یازدهم ,ص60 )

در این جدول به جای همزه وشکل نوشتن آن با مثال اشاره شده است اما درباره ی آن توضیحی

داده نشده است .در اینجا توضیحاتی  درباره آن داده می شود . ( البته در چند بخش ؛چون همه

ی آن طولانی است وموجب خستگی )

دو نکته :  1- در کلماتی که به های بیان حرکت  ( هایی که نوشته میشود ولی خوانده نمی شود

)ختم می شوند , مثل : خانه , نامه  در هنگام اضافه شدن به کلمه ی دیگر ,بالای ه , یای مخفف

یا دم بریده می گذارند که  نباید آن را همزه به حساب آورد , نامۀ علی . البته در چند سال گذشته

کتاب درسی آن را به صورت اصلی می نوشت « نامه ی علی » که جدیدا به شکل مخفف

نوشته  می شود ( ص96 ) 2- در کلماتی مثل آیین , آیینه , نیکویی  پاییز و... بعضی نا آگاهان

این کلمات را با همزه می نویسند : پائیز , آئینه که غلط است وباید با یا و بدون همزه نوشته

شوند .1-جای همزه , آغازی : همزه اگر در اول کلمه بیاید به شکل الف نوشته می شود :

اندازه , آدم یا ایمان . حال اگر بخواهیم واج های (صدا ) آدم را بنویسیم , این گونه می شود :

صامت همزه / مصوت بلند ا /صامت د/مصوت کوتاه –َ یا فتحه /صامت میم.

اگر همزه با مصوت بلند ا بیاید بر روی آن علامت مد می گذاریم : آرزو یا آسمان در غیر این

صورت با همان الف نوشته می شود: اراده .

نکته ی مهم :ممکن است دانش آموزی بپرسد: چرا کلمه ای مثل منشآ ت ( نامه ها ) 

را باید با مد بنویسیم , در حالی که همزه آن در وسط کلمه است ؟

ابتدا می آییم کلمه را بخش بندی می کنیم : مُن/ شَ / آت  . دقت کنید همزه در ابتدای

هجای آخر قرار گرفته است . اگر همزه همراه با مصوت بلند ا در ابتدای  هجا یا بخش

قرار گرفته باشد  ( در هر کجای کلمه هم که باشد )باید با علامت مد نوشته شود , مثل

کلمات : مآ خذ( جمع ما خذ ) لآ لی ( جمع لؤلؤ)مآ ثر(جمع مأثره ,کار های نیکو )

مآب ( جای بازگشت ) قر آن و.... عصر به خیر .حسن دهقان

 

 

توضیح افعال درس درامواج سند ( سال یازدهم )

شبی آمد که می باید فدا کرد / به راه مملکت فرزند وزن را

به پیش دشمنان استاد وجنگید / رهاند از بند اهریمن وطن را

در این دوبیتی دو فعل ماضی ( کرد , رهاند ) است که هر دو معنی مضارع می دهند ( کند , برهاند ) . گاهی اوقات در زبان فارسی  زمان افعال  جا به جا می شود .شما فعل ماضی را به جای آینده یا حال  به کار می برید  ؛ مثلا می گویید  :   بچه ها من رفتم .در حالی که نرفته اید . اصل این جمله این است : بچه ها من خواهم رفت یا می روم. یا: کاش دوباره می آمد وما را خوشحال می کرد . به جای می آمد با ید بگوید ( بیاید)  و به جای می کردباید بگوید ( بکند ) . گاهی فعل مضارع به جای آینده به کار می رود : چند ماه دیگر به مشهد مسافرت می کنم . یعنی ( خواهم کرد ).

بنابر این برای درک معنی درست ابیات باید به زمان درست افعال دقت کنیم . مثلا در مصراع : رهاند از بند اهریمن وطن را , اگرفعل رهاند را به صورت ماضی  بخوانیم , معنی می شود : کشور را از دست دشمنان شیطان صفت آزاد کرد .اگر فعل رهاند را به صورت مضارع بخوانیم معنی می شود : تابتواند کشور را از دست دشمنان شیطان صفت آزاد کند . که صورت دوم آن درست است . عصر به خیر . حسن دهقان

گر در سرت هوای وصال است حافظا/ باید که خاک درگه اهل هنر شوی ( ادبیات  س

در شعر حضرت حافظ , هنر معانی مختلف دارد : انسانیت وبخشش , توکل , حکمت و.... اما در بیت مذکور منظور حضرت حافظ از اهل هنر  عارفان وواصلان حضرت حق است .با توجه به مصراع اول که می گوید : اگر می خواهی به وصال محبوب خود برسی .رساندن انسان به محبوب ازلی کار حکما ودانایان  نیست  . کسی را می خواهد که خود این راه را طی کرده باشد وبا آن آشنا باشد .بنابر این  منظور ایشان از اهل هنر همان عارفان واصل است . عصر به خیر .حسن دهقان