طرز نگارش  حرف همزه در کتب دبیرستان

در کتب دبیرستان ( دوره متوسطه دوم ) تعدادی از کلمات همزه دار به کار رفته است که از نظر املایی وشکل نگارش برای دانش آموزان مهم است . کلماتی مانند : مأ مور ، تأثیر ، رأفت ،متلألی ، مؤکد ، میکا ئیل ، تأثیر ، تأثر ، ارائه ، لئیم ، مائده ،یأس ، زائر ، تو طئه ، مسئله ، جرئت ، هیئت ، مألوف ، مؤمن و... .

 کتاب در مورد شکل همزه و نحوه نگارش( که در عربی بحث مفصلی دارد ) فقط به جدولی مختصر اکتفا کرده است . البته برای دانش آموز هم شکل نگارش همزه  لزومی ندارد؛ مگر آن که در پاورقی یا در آخر کتاب جهت مطالعه آزاد نوشته شود .

  اما همه کلمات همزه دار  به کار رفته در کتب سه سال دبیرستان  مطابق با  طرز نگارش آن در زبان عربی نوشته شده است  و با اصل آن یکی است بجز سه کلمه « هیئت ، جرئت ، مسئله » که  با کرسی الف نوشته  می شود نه با کرسی یا . 

حالا این سؤال پیش می آید که تغییر املای این سه کلمه بر چه اساسی صورت گرفته و هدف از آن چیست ؟ اگر بنا بر تغییر شکل املای همزه در زبان فارسی است که باید به صورت کلی و بر اساس روشی درست این کار انجام گیرد ،نه به صورت جزئی و گلچین . این کار جز سردر گمی دانش آموز و به هم ریختن قاعده کار در نوشتن املای همزه حاصلی دیگر ندارد . حالا فقط این سه کلمه زبان بسته مشکل نگارش همزه در زبان فارسی است ؟خدا می داند .

بهتر است که نویسندگان کتاب  هابر این سه کلمه بی گناه ترحمی کنند و از سر گناه نکرده این مظلومان در گذرند  وآن ها را هم بر اساس شکل اصلی آنها بنویسند  ( مسأله ، هیأت ،جر أت ) تا  در میان اقوام خودحساس غربت نکنند . عصرتان به خیر وشادمانی .حسن دهقان  

کشتی شکستگانیم ای باده شرطه بر خیز / باشد که باز بینیم دیدار آشنا را

 از دیر باز تا کنون بحث های زیادی در مورد این بیت وجود داشته ودارد . بعضی شکسته می گویند و بعضی نشسته . اما: چون نیست خواجه حافظ معذوردارمارا . اما درحقیقت کدام ضبط درست است یا حداقل درست تر به نظر می رسد ؟ نشسته یا شکسته ؟یا؟

دو نظرمشهور در مورد آن وجود دارد:

1-بگوییم :کشتی نشستگانیم ؛ یعنی حالت ما سالکان طریق عشق مانند انسان های کشتی نشسته ای می ماند که با خیالی آرام وراحت در کشتی نشسته اند و منتظر باد موافق تا به سر منزل مقصود برسند . پس آن وقت « چو عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها» چه می شود ؟یا « آخر بسوخت جانم در کسب این فضایل » را چکار کنیم ؟ اگر طی کردن طریق عشق ورندی به همین سادگی بود که مشکل ها به وجود نمی آمد و هر کس به خود اجازه می داد که در دریای عشق شنا گری کند و یا از بیشه عشق به آسانی گذر کند .دیگر چه نیازی به گذر از جان بود ؟پس این ضبط با توجه به بیت قبل ( دل می رود زدستم  صاحبدلان خدا را )نمی تواند ضبط مناسبی برای بیت باشد ؛ چرا که :طریق عشق طریقی عجب خطرناک است / نعوذ باالله اگر ره به مقصدی نبری

2-بگوییم : کشتی شکستگانیم. یعنی حالت ما سالکان طریق عشق مانند انسان های کشتی شکسته ای می مانند که منتظرکمک باد موافق( عارفان واصل ) هستند تا به دیدار معشوق نایل گردند . ممکن است بعضی هابگویند ،کشتی در هم شکسته چه نیازی به باد موافق دارد که آن را به ساحل برساند یا نه ؟ و یکی هم جواب بدهد  که منظور حضرت حافظ  از کشتی شکسته ،یعنی پریشان و مضطرب بودن است ؛ چرا که آنهایی که کشتی شان شکسته است ،نگران آن هستند که آیا دوباره به ساحل می رسند یا خیر و برای ادعای خود  بیت قبل را شاهد بیاورد . خوب پس معنی بیت این می شود : ما سالکان طریق عشق بسیار مضطرب و پریشانیم ؛ چرا که در راه عشق برایمان مشکل ها به وجود آمده است و نیاز به راهنمایی  و کمک داریم تا دوباره به دیدار معشوق نایل گردیم . جواب معقولانه ای است وقابل قبول

3-  اما نظر دیگری وجود دارد ومن ندیده ام کسی  به این مطلب توجه داشته باشد که از این نظر به «کشتی شکسته» نگاه کند  .چطور ؟ اینکه،من به دست خودم وبا آگاهی کامل  کشتی خود ( وجودم ) راشکسته ام  تا با کمک صاحب دلان وواصلان  حضرت حق به دیدار معشوق نایل گردم ؛ یعنی کشتی را مفعول بگیریم و بعد از آن مکث کنیم . کشتی در اینجا استعاره از  وجود انسان می شود. حضرت حافظ درجای دیگر نیز وجود انسان را استعاره از کشتی گرفته است : بیا وکشتی ما در شط شراب انداز / خروش وولوله در جان شیخ وشاب انداز . پس معنی بیت این می شود : من  خودم کشتی وجودم را شکسته ام ( وجودم را کنار گذاشته ام یا پا بر سر وجودم گذاشته ام ) پس ای واصلان کوی معشوق مرا کمک کنید تا به دیدار معشوق نایل گردم  .

سالک باید از مراحل ومنازل طریق عشق آگاه باشدو با آگاهی کامل در این راه قدم بردارد و از سختی هاو مشکلات آن بی خبر نباشد ( که سالک بی خبر نبود ز راه ورسم منزل ها ) وباید  بداند که اولین قدم در این راه کنار گذاشتن وجود خود است ( که با وجود تو کس نشنود زمن که منم؛ تو همه تو من همه تو ) من در این راه نباید باشد. به قول حضرت سنایی : یک قدم بر سر وجود نهی / وآن دگر بر در ودود نهی . سالک باید خانه وجود را برای رسیدن به معشوق ویران ( شکستن ) کند . سایه ای بر دل ریشم فکن ای سرو روان / که من این خانه به سودای تو ویران کردم . تا خانه وجود مجازی را نشکنی و ویران نکنی، نمی توانی به کوی خرابات پا نهی . به قول حضرت مولانا هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن /وانگه بیا باعاشقان هم خانه شو هم خانه شو 

این انتخاب بر خلاف دو مورد گذشته آگاهانه است و سالک عشق با علم به آن که  می داند باید دست از مس وجود چو مردان ره بشوید , طریق عشق را با کمک واصلان حریم عشق طی می کند(طی این مرحله با مرغ سلیمان کردم ) تا به دیدار محبوب ازلی برسد . بنابراین از نظر این حقیر وجه سوم با اصول سیر و سلوک عارفانه همخوانی بهتری دارد .وقتتان به نیکی  وخوبی.حسن دهقان      

تویی رزاق هر پیداو پنهان / تویی خلاق هردانا ونادان ( ادبیات سال دهم )

​​​​​​​کلمات محوری وکلیدی بیت « دانا و نادان » است .دانا ونادان در این بیت به معنی  امروزی انسان آگاه ونا آگاه نیست .  دانستن در گذشته به معنای شناختن نیز بوده است  . حضرت فردوسی در شاهنامه می گوید :

نمانی بترکان بدین یال و سفت / بایران ندانم ترا نیز جفت

ندانم یعنی نمی شناسم

 بنابر این معنی مصراع  دوم این می شود:  ای خدا !تو آفریننده هر موجود شناخته شده ونا شناسی هستی . شبتان به خیر وخوبی . حسن دهقان