از دیر باز تا کنون بحث های زیادی در مورد این بیت وجود داشته ودارد . بعضی شکسته می گویند و بعضی نشسته . اما: چون نیست خواجه حافظ معذوردارمارا . اما درحقیقت کدام ضبط درست است یا حداقل درست تر به نظر می رسد ؟ نشسته یا شکسته ؟یا؟
دو نظرمشهور در مورد آن وجود دارد:
1-بگوییم :کشتی نشستگانیم ؛ یعنی حالت ما سالکان طریق عشق مانند انسان های کشتی نشسته ای می ماند که با خیالی آرام وراحت در کشتی نشسته اند و منتظر باد موافق تا به سر منزل مقصود برسند . پس آن وقت « چو عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها» چه می شود ؟یا « آخر بسوخت جانم در کسب این فضایل » را چکار کنیم ؟ اگر طی کردن طریق عشق ورندی به همین سادگی بود که مشکل ها به وجود نمی آمد و هر کس به خود اجازه می داد که در دریای عشق شنا گری کند و یا از بیشه عشق به آسانی گذر کند .دیگر چه نیازی به گذر از جان بود ؟پس این ضبط با توجه به بیت قبل ( دل می رود زدستم صاحبدلان خدا را )نمی تواند ضبط مناسبی برای بیت باشد ؛ چرا که :طریق عشق طریقی عجب خطرناک است / نعوذ باالله اگر ره به مقصدی نبری
2-بگوییم : کشتی شکستگانیم. یعنی حالت ما سالکان طریق عشق مانند انسان های کشتی شکسته ای می مانند که منتظرکمک باد موافق( عارفان واصل ) هستند تا به دیدار معشوق نایل گردند . ممکن است بعضی هابگویند ،کشتی در هم شکسته چه نیازی به باد موافق دارد که آن را به ساحل برساند یا نه ؟ و یکی هم جواب بدهد که منظور حضرت حافظ از کشتی شکسته ،یعنی پریشان و مضطرب بودن است ؛ چرا که آنهایی که کشتی شان شکسته است ،نگران آن هستند که آیا دوباره به ساحل می رسند یا خیر و برای ادعای خود بیت قبل را شاهد بیاورد . خوب پس معنی بیت این می شود : ما سالکان طریق عشق بسیار مضطرب و پریشانیم ؛ چرا که در راه عشق برایمان مشکل ها به وجود آمده است و نیاز به راهنمایی و کمک داریم تا دوباره به دیدار معشوق نایل گردیم . جواب معقولانه ای است وقابل قبول
3- اما نظر دیگری وجود دارد ومن ندیده ام کسی به این مطلب توجه داشته باشد که از این نظر به «کشتی شکسته» نگاه کند .چطور ؟ اینکه،من به دست خودم وبا آگاهی کامل کشتی خود ( وجودم ) راشکسته ام تا با کمک صاحب دلان وواصلان حضرت حق به دیدار معشوق نایل گردم ؛ یعنی کشتی را مفعول بگیریم و بعد از آن مکث کنیم . کشتی در اینجا استعاره از وجود انسان می شود. حضرت حافظ درجای دیگر نیز وجود انسان را استعاره از کشتی گرفته است : بیا وکشتی ما در شط شراب انداز / خروش وولوله در جان شیخ وشاب انداز . پس معنی بیت این می شود : من خودم کشتی وجودم را شکسته ام ( وجودم را کنار گذاشته ام یا پا بر سر وجودم گذاشته ام ) پس ای واصلان کوی معشوق مرا کمک کنید تا به دیدار معشوق نایل گردم .
سالک باید از مراحل ومنازل طریق عشق آگاه باشدو با آگاهی کامل در این راه قدم بردارد و از سختی هاو مشکلات آن بی خبر نباشد ( که سالک بی خبر نبود ز راه ورسم منزل ها ) وباید بداند که اولین قدم در این راه کنار گذاشتن وجود خود است ( که با وجود تو کس نشنود زمن که منم؛ تو همه تو من همه تو ) من در این راه نباید باشد. به قول حضرت سنایی : یک قدم بر سر وجود نهی / وآن دگر بر در ودود نهی . سالک باید خانه وجود را برای رسیدن به معشوق ویران ( شکستن ) کند . سایه ای بر دل ریشم فکن ای سرو روان / که من این خانه به سودای تو ویران کردم . تا خانه وجود مجازی را نشکنی و ویران نکنی، نمی توانی به کوی خرابات پا نهی . به قول حضرت مولانا هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن /وانگه بیا باعاشقان هم خانه شو هم خانه شو
این انتخاب بر خلاف دو مورد گذشته آگاهانه است و سالک عشق با علم به آن که می داند باید دست از مس وجود چو مردان ره بشوید , طریق عشق را با کمک واصلان حریم عشق طی می کند(طی این مرحله با مرغ سلیمان کردم ) تا به دیدار محبوب ازلی برسد . بنابراین از نظر این حقیر وجه سوم با اصول سیر و سلوک عارفانه همخوانی بهتری دارد .وقتتان به نیکی وخوبی.حسن دهقان