نقدی بر شناخت قید در ادبیات فارسی سال نهم ( ص 116 )
نقدی بر شناخت قید در ادبیات فارسی سال نهم ( ص 116 )
در این صفحه برای شناخت قید کتاب نوشته است : قید از ارکان اصلی جمله
نیست وحذف آن هیچ آسیبی از دید معنایی در جمله پدید نمی آورد .
در این جا چند نکته لازم است مورد توجه قرار گیرد : 1- چه کسی ارکان اصلی جمله را مشخص می کند؟ 2- آیا زبان انسان ممکن است چیزی را به کار ببرد که ضروری نباشد؟ با توجه به قانون کم کوشی زبان ، چگونه ممکن است زبان کلمه ای به کار ببرد که که به آن نیاز ندارد؟3- آیا این گونه معرفی کردن اجزای جمله تحمیلی نیست وبا روح زبان به عنوان دستگاهی زنده وپویا وبا نظم وقاعده در تضاد نیست ؟
در جواب سوالات بالا باید بگویم که آن چیزی که مشخص می کند چه جزئی در کلام به کار رود یا به کار نرود خود زبان است . زبان به ما می گوید که آیا در جمله ی ( فردا باران می آید ) کلمه ی فردا واجب است به کار رود یا نه ؟ اگر ما کلمه ی فردا را در این جمله به کار برده ایم، پس واجب بوده که به کار رود . وقتی واجب است به کار رود پس از ارکان جمله است . در حقیقت این ما هستیم که در کار زبان دخالت کرده یم وبرای آن ارکان وغیر ارکان به کار برده ایم .
زبان به طور طبیعی آن چه را که برای رساندن مفهوم خود نیاز دارد، به کار می برد . آن چه را هم که نیاز ندارد به کار نمی برد . پس هر چه در جمله به کار رود ، واجب است ورکن جمله به حساب می آید چه نهاد باشد چه قید چه صفت و....
زبان انسان عادت به آن دارد که تا جایی که امکان دارد در به کار بردن کلمات وجملات صرفه جویی کند ( قانون کم کوشی ) مثال های آن در زبان انسان فراوان است ؛ می گویم را می گم تلفظ می کنیم ،می روم را می رم یا از دانشگاه چه خبر و.... پس وقتی کلمه ای به کار می رود، حتما ً جمله به آن نیاز دارد واز گفتن آن مقصودی دارد و آن کلمه معنای خاصی را باید برساند . مثلا ً در جمله ی ( حسین عالی بازی می کند ) مقصود اصلی گوینده بازی کردن حسین است یا عالی بازی کردن او؟قطعاً گوینده بیشتر بر روی کلمه ی عالی بیشتر تأ کید دارد تا بازی او . پس عالی از ارکان جمله است.چون در جمله به کار رفته است ؛ چون تأ کید گوینده بیشتر بر روی آن است . در همین جمله عالی قید است وبنا بر تعریف کتاب قابل حذف . ( حسین بازی می کند ) آیا این جمله می تواند مقصود گوینده را کامل بیان کند ؟ آیا وا قعاً معنا ومقصود گوینده با حذف عالی کاملاً بیان می شود ؟ هرگز .اصلا ً گوینده تمام تأ کید خود را بر روی کلمه ی « عالی» گذاشته است وگرنه گفتن جمله ی ( حسین بازی می کند ) به خودی خود چیز ی را نمی رساند. گوینده تمام توان خود را گذاشته است که عالی بازی کردن حسین را بیان نماید . پس چگونه به همین راحتی قابل حذف است ؟
علی آمد .علی امروز آمد .علی امروز با اتوبوس آمد . علی امروز با اتوبوس با پدر ش آمد . کلمات ( امروز ، اتوبوس ، پدرش ) قید هستند. چرا در جمله به کار رفته اند ؟ مگر همان جمله ی اول( علی آمد ) کامل نبود؟ پس اضافه کردن قید ها برای چیست ؟ آیا اضافه کردن آن ها به این دلیل نیست که گوینده یا نویسنده احساس کرده است که برای رساندن مفهوم کامل خود با ید جزئی به آن اضافه کند ؟ پس چرا این قید ها جزء ارکان جمله نیستند وقابل حذف هستند ؟
تحمیل کردن نظرات خود به زبان کاری نادرست است و باعث می شود از حقیقت زبان دور شویم .نباید آنچه را که ما می خواهیم به زبان نسبت دهیم وتعاریفی به کار ببریم که با آنچه زبان به کار می برد در تضاد باشد.
ما زبان را به عنوان یک نظام می شناسیم که همه چیز در آن طبق نظم وقاعده به کار می رود .پس اگر جزئی در جمله به کار می رود، مطابق با نظم جمله است وسرخود استفاده نشده است .به نظر نگارنده نه تنها قید بلکه هر جزئی دیگر( مضاف الیه ، صفت ، بدل و...) که در جمله به کار می رود، رکن جمله حساب می شوند ؛ چون جمله به آن نیاز دارد ومعنای آن کامل می شود . برای تشخیص کلمات در جمله باید تعاریف بهتری ارائه داد . ایام به کام . حسن دهقان