کاربرد حرف «را» در کتب دبیرستان
امروزه حرف را در نثر فارسی به عنوان علامت مفعول به کار می رود .اما در شعر ونثر فارسی سنتی علاوه بر این کاربرد ،کاربرد های دیگری نیز داشت . در این جا سعی می شود که انواع کاربرد آن را همراه با مثالهایی از کتب فارسی سال های دهم ، یازدهم ودوازدهم بیان شود. باشد که دانش آموزان عزیزرا درامرمعنی درست عبارات یاری کند.چون مواردکاربرد آن در فارسی 1، 2و3 بسیاراست ابتداازفارسی یازده شروع می کنم.
کتاب فارسی سال یازدهم:
1-حرف را به عنوان علامت مفعول : شغال نگون بخت را شیر خورد (ص12)مینداز خود را چوروباه شل (ص12)نه خود را بیفکن که دستم بگیر (ص13) موری را دیدند (ص16) و....
2- حرف را به جای حرف اضافه برای :به مستحقان ودر ویشان دهند شکر این را ( برای شکر این ، ص17)در هر سفری ما را بیارند ( برای ما ،ص18)تا خویشتن را ضیعتکی حلال خرند ( برای خویشتن ، ص18 )تا از حکایت های شیخ اورا چیزی می نوشتم (برای او ، ص34) جمعی را مشتبه شده( برای جمعی، ص57) هر درختی را ثمرتی معین است ( برای هر درختی ، ص 71)وسرو را هیچ از این نیست ( برای سرو ، ص71 )این مرد را کاری افتاد ( برای این مرد ، ص 116) هر یک خود را می کوشید ( برای خود ، ص 116) هر یک را در دیگری راهی گشاده ( برای هریک ،ص117)وآن را بر خود حقی نمی شناسی ( برای آن ، ص118) وایشان را از آن روی بر من حقی واجب شده است ( برای ایشان ، ص118 )
حرف را به جای حرف اضافه از : حکیمی را پرسیدند ( از حکیمی ، ص71)
حرف را به جای حرف اضافه به : خرد را گر نبخشد روشنایی ( به خرد ، ص10)بونصر را بگوی ( به بونصر ص18)مرا گفت ( به من، ص18 )بونصر پسرش را گفت ( به پسرش ، ص20)از کوه لکام تو را سلام گفت ( به تو ، ص56) جبرئیل را بفرمود ، اسرافیل را بفرمود ، عزرائیل را بفرمود ( به جبرائیل ، به عزرائیل ،به اسرافیل ، ص 57 ) اگر ما را آفتی رسد ( به ما ، ص59) بفرمود پس کاوه را پادشاه ( به کاوه ، ص 99) او رامطوقه گفتندی ( به او ،ص 116) یاران را گفت ،او را بگویم ،کبوتر را فرمود ( به یاران ،به او ، به کبوتر ، ص 117) ما را بر آنچه قسمت کرده ( به ما ، ص121)
حرف را به جای حرف اضافه از : شبی را تا شبی با لشکری خرد ( از یک شب ، 70)
حرف را به جای حرف اضافه در : قربت را خطر بسیار است ( در قربت ، ص57 )
3-رای فک اضافه : فک اضافه یعنی جدا شدن مضاف از مضاف الیه. را بین مضاف ومضاف الیه قرار می گیرد وبین آن دو جدایی می اندازد ومضاف را به بعد از مضاف الیه منتقل می کند؛ مثال :مادر را دل بسوزد؛ یعنی دل مادربسوزد.
یقین مرد را دیده بیننده کرد ( دیده مرد را، ص 12 )شما را سر وکار با عشق نبوده است ( سروکار شما ،58ص)خزانگی آن را دل آدم لایق بود ( لایق خزانگی آن ،ص58) آن را هیچ خزانه لایق نیست (لایق آن،ص58)هر که را در جان غم جانانه نیست ( در جان هر کس ، ص61)صبح روشن آزادی را به تماشا ایستاده ایم ( به تماشای صبح روشن آزادی ،ص89)مرا در نهانی یکی دشمن است ( دشمن من است ، ص97)جهان آفرین را به دل دشمن است ( دشمن جهان آفرین ،ص100)مرا اوج عزت در افلاک توست ( اوج عزت من ، ص 112)آن موش را زبرا نام بود ( نام آن موش ،ص117)
4- رای مالکیت : این را با نهاد جمله همراه است و معمولاً نیز فعل این جملات اسنادی است : خدا را بر آن بنده بخشایش است (خداوند نهاد،ص13)ونگویم مرا سخت در بایست نیست ( من نهاد ، ص20 )مرا به کار نیست ( من نهاد جمله ،ص20 )شمار آن به قیامت مرا باید داد ( من نهاد جمله ،ص20) عزم تماشا که راست ( که نهاد جمله ،ص30) گمان مبر که مرا درد این جهان باشد ( من نهاد ،ص31)مارا با این مشتی خاک چه کارها از ازل تا ابد در پیش است ( ما نهاد جمله ، ص57)همه را سجده او باید کرد ( همه نهاد ، ص57)اگر حق تعالی را با این قالب سر وکار خواهد بود ( حق تعالی نهاد ، ص58)چنان بد که ضحاک را روز وشب( ضحاک نهاد ، ص97)نشد هیچ کس را هوس رزم او ( هیچ کس نهاد ،107)مگر تو را به نفس خویش حاجت نمی باشد ( تو نهاد ، ص 118)مرا نیز از عهده لوازم ریاست بیرون باید آمد ( من نهاد ،ص118) اگر شما را توان نباشد (شما نهاد ، ص142). روز وروزگارتان شیرین .حسن دهقان