تکواژ با معنی یا بی معنی
از قدیم در زبان فارسی تکواژ ها دو نوعند : معنا دار وبی معنی .معنا دار مثل : کتاب
,دیوار یا مداد و.... تکواژ های بی معنی مثل : گر در کارگر , مند در کارمند, ور در
رنجورو....حالا بحث بر سر این هست که مگر دستگاه زبان انسان تکواژ بی معنی
می سازد ؟اصلا کدام جزء از اجزای جسم وجان آدمی کار بی معنی می کند که
زبان ما این کارراانجام دهد یا کجای کارگاه خلقت با این همه عظمت چیز بی معنا
ومفهوم تولید می کند ؟اصلا بی معنییعنی چه ؟یعنی چیزی که معنی و مفهوم
خاصی نداردو آن را درک نمی کنیم . اگر این طورباشد پس ما معنی ( کسی که
دارای کار است ) در کلمه کارمند را از کدام قسمت کلمه متوجه می شویم ؟جز از
تکواژ «مند »؟ یا (کسی که حیله می کند) را ازکدام قسمت وا ژه ی حیلهگر می
فهمیم؟از«گر».ما معنای کوچکی را از کدام قسمت وا ژه ی «باغچه» می فهمیم ؟
پس چگونه است که این تکواژ ها ( مند وگرو چه ) مفاهیم قابل فهم وآسانی را به
ما منتقل میکنند درحالی که ما آنهارا طبق عادت گذشتگان بی معنی ومفهوم می
دانیم ؟ به نظر می رسداینگونه تعریف کردن برای اجزای زبان کار نادرستی است
وباید اصلاح گردد .اگر اینتکواژ ( مند , گر , ور , چه ) و... به صورت مستقل به کار
نمی روند دلیل بر بی معنی بودنآن ها نیست . چون همان گونه که گفتم در داخل وا
ژه ها هر کدامشان معنای خاصی را به مامی ر سانند .اگر بنا بر تقسیم بندی هم با
شد باید آن ها را به : مستقل وغیر مستقل تقسیم کردنه معنا دار یا بی معنی . یا
همان آزاد ووابسته . زبان برای رساندن پیام خود از همه ی ابزارهای خود حالا چه
آزاد چه وابسته به نحو عالی استفاده می کند .هر چه را هم که بی معنا باشدوقابل
درک نباشد اصلا تولید نمی کند که ما آن را به با معنا وبی معنا تقسیم کنیم .روزگار
بهکام .حسن دهقان