شکل  ظاهری        

قالب شعر : نیمایی ( آزاد )

           قافیه :      استفاده از قافیه در شعر نیمایی الزامی نیست و در صورت به کارگیری آن ، جای مشخصی ندارد ؛ قافیه ها تنها درپنج مصراع به   

      کار رفته است که عبارتند از « سوگواران ، باران ، یاران » « بساط ، نشاط »

 کلمات و الفاظ : استفاده از کلماتی چون کومه ، نی ، داروگ ، باران و ... دلالت بر منطقه ی  شمال و طبیعت اطراف شاعر دارد وکاربرد بسیار این واژگان در اشعار نیما انعکاس محیط شاعر است . نیما تحت تأثیر زبان و فرهنگ طبری است ، مثلاً واژه هایی چون « داروگ » و « کومه » نشانگر این موضوع است .

 علاوه بر تأثیرات محیطی و زبان مازندرانی ، نفوذ باورهای محلی نیز در این شعر دیده می شود غ به عنوان ثال « داروگ » قورباغه ی درختی است که اصولاً در خشکی زندگی می کند و در فرهنگ مازندرانی بسیار مهم است زیرا خواندن این قورباغه  بشارت هوای ابری و نشانه ی آمدن باران است .

 در این سروده ی نمادین عناصر محیط شاعر مانند ساحل و ابر و کومه نمادهایی هستند که جامعه و عصر شاعر و آرزوهای بلند او را نشان می دهند . نیما خطاب به داروگ از آینده می پرسد ، آینده ای که در باران ِ ( انقلاب ) خشک سالی ها ( حکومت استبداد ) را پایان می بخشد ، طراوت و سر سبزی می آورد و کلبه ای ( جامعه ای ) در آستانه ی فرو ریختن که نشاط و روشنی از آن رخت بر بسته است ، نجات می دهد  . ( کشت همسایه ) کشور مجاور ایران ، شوروی سابق ، می تواند باشد که شاعر در مقایسه با جامعه ی ستم زده و محروم ( خشک سال ) ایران ، آن را آباد و پیشرفته می بیند .

 ساحل نزدیک ایران است و شاعر مردم این جامعه را به اعتبار قحطی و خشک سالی سوگوار می بیند چون مردم در خشک سالی ها سوگواری می کردند و نماز باران می خواندند

 ساحل نزدیک : محیط زندگی شاعر و جغرافیای اطراف اوست

 کومه ی تاریک : مجاز جزء به کل است ؛ شاعر کومه ی خود ( مردم جامعه ) را بی شور و نشاط می بیند ، آنقدر بر این کومه ( جامعه ) باران ( سرسبزی و نشاط ) نباریده است که دیوار ساخته از نی آن ( مردم جامعه ) از خشکی ترک بر می دارد و می شکند ؛ مردم از شدت استبداد تحت فشارند و با فریادی بلند جدایی و فنا شدن یاران را بیان می کنند .    

  تصویری که شاعر از اتاق ( جامعه ) ی خود ترسیم می کند تنهایی و نارضایتی او و همه ی جویندگان آزادی و آزادگی است .

داروگ : نماد هر کسی می تواند باشد که مژده ی انقلاب ودگرگونی را به نیما ( شاعر ) می دهد . حتی شاید این داروگ خودِ شاعر  ( نیما ) باشد .

بربساطی که بساطی نیست : پارادوکسی زیبا از بیان اوضاع نامساعد و نامناسب ایران ِ آن روز است .

 درک و دریافت از شعر :

 نیما هیچ گاه در برابر ظلم مسلط بر جامعه و محیط خویش به یأس و ناامیدی تن نمی دهد و در نهایت امیدواری به این نکته ایمان دارد که سرانجام ظلم و اختناق ، رفتنی و صبح آزادی ، آمدنی است  ، و با نور گرم و زندگی بخش خود ساکنان این کومه ی تاریک و خشک ( جامعه ) را طراوت و رهایی می بخشد .  


  نقدی بر شعر

 با توجه به مقدماتی که ذکر آن لازم می نمود ؛ می توان اذعان داشت که بیان این  مفاهیم نمادین و تصویر اوضاع نابسامان ِ ایران ِآن روزگار ( دوران حکومت پهلوی ) و استبداد حاکم برجامعه از حوصله و وقت کلاس و دانش آموزان خارج است ، ضمن این که بدون بیان این مقدمات و فضاسازی ها مفاهیم درس عقیم می مانَد و اهداف شاعر از سرودن این شعر ناگفته .

نمی توان گفت که نمادین بودن این شعر به تنهایی سبب دشواری این درس است زیرا در اشعاری که قبلاً دانش آموزان آموخته اند( مثل خطّ خورشید ) با نمادها آشنایی هرچند مختصر پیداکرده اند ؛ شاید دشواری شعر علاوه بر نمادهای خاص و ویژه ی آن ، نوع بیان خاص ّ نیما و کاربرد و واژگان و ترکیب هایی غریب و نامأنوس برای نوجوان امروزی باشد ، مثل تشبیه طولانی و مرکب « جدار دنده های نی به دیوار اتاقم دارد از خشکیش می ترکد / چون دل یاران که در هجران یاران » ویا مسئله ی گریزان بودن بسیاری از ایرانیان ِ آن روز از کشور عزیزمان و توجیه عملکرد آنان برای دانش آموزان و باز کردنِ این مورد ( مسئله ی فرار مغز ها ) ؛ همچنین صحبت کردن از کشت همسایه با این معنی خاص که منظور کشور شوروی سابق می باشد ، کشوری که عملاً از جغرافیای عالم پاک شده و تبدیل به کشورهایی مستقل گردیده است . نیز توصیفِ اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور در کنار شرح اوضاع سیاسی و اجتماعی و

  حتی اقتصادی ایران آن روز و سپس مقایسه ی این دو با هم ، احاطه و اشرافی کامل می خواهدکه خود همین موضوع مجال و فرصتی کامل می طلبد و برای دبیران ادبیات که شاید تسلطی کامل بر مسائل تاریخی ندارند جای تأمل دارد و می توان علاقمندان به تاریخ ایران و شوروی سابق را به مطالعه ی کتاب هایی ویژه ی آن هدایت کرد . 

به نظر می رسد نیما هر چند پدر شعر نو فارسی لقب گرفته و در این مورد حقّ بزرگی بر ادب ایران زمین دارد اما چه نیکو می نمود

شعری مأنوس تر و قابل هضم تر از نیما برای دانش آموزان سال دوم انتخاب می شد یا از اشعار دیگر شاعران نیمایی استفاده می شد و یا حداقل این شعر به کتاب های پایه های بالاتر منتقل می شد تا دانش آموزان نیز از نظر اطلاعات تاریخی و اجتماعی آمادگی یادگیری و فهم چنین اشعار نمادین با ترکیبات تازه و ناآشنا را بیابند .

مورد بعد که به نوعی دیگر این درس را به چالش می کشاند سؤال های مکرر دانش آموزان درباره ی نحوه ی نوشتن معنای شعر در امتحانات است که آیا معنای نمادین شعر مدّ نظر است یا معنای ظاهری آن یا هردو معنی باید نوشته شود ؟

که البته اطناب در پاسخ دادن و معناکردن به هردو شکل خود مسئله ای دیگر است .

نوشته شده در 91/01/23ساعت 23:37 توسط گروه زبان وادبیات فارسی(محمدی)| آرشيو نظرات