خلاصه ای از کتاب مجمع دیوانگان صنعتی زاده
در بخش اعلام کتاب ادبیات دوم متوسطه این عبارت در معرفی رمان مجمع دیوانگان آمده است .همیشه بچه ها از من معنی این عبارت را می پرسند و به واقع هم جای پرسش دارد چون در کتاب هیچ توضیحی داده نشده است و در حقیقت این توضیح نه تنها اطلاعی به بچه ها نمی دهد بلکه آنها را سردر گمتر می سازد.
در جلد دوم کتاب از صبا تا نیما اطلاعاتی درباره ی این کتاب داده است که در اینجا به اختصار می آید:
این کتاب نخستین اتوپیا(رویای مدینه ی فاضله) در زبان فارسی است. نام این رمان با توجه به مضمون یک مصراع غزل سعدی که می گوید: " خلق مجنونند و مجنون عاقل است" اختیار شده است.
نویسنده خواننده را به مجمع دیوانگان می برد : در یکی از روزهای آخر سال ٬ دیوانگان از فرا رسیدن سال نو باخبر می شوند و تصمیم می گیرند که موقتآ عاقل باشند تا بتوانند مثل دیگران سال نو را در آزادی جشن بگیرند .شب هنگام دست و پای محافظان را بسته و بیرون می آیند و سر به صحرا میگذارندو در نیم فرسنگی شهر نزدیک کلبه ی درویشی که پشت پا به دنیا زده و روز و شب مشغول عبادت است کنار چشمه ی آبی حلقه می زنند.درویش با مشاهده ی گروه دیوانگان از ترس بالای درخت می رود .ناگهان پیرمردی از جمع دیوانگان که هیچ گاه سخن نمی گوید و ملقب به "پیر لال" است لب به سخن می گشاید و می گوید که همه جا دارالمجانین است و این جامعه محبس تنگ و تاریکی است که عقل های بشری در آن محبوس است ولی انسان از این حبس احساس زحمت نمی کند و در فکر رهایی خویش نیست .سپس به دیوانگان پیشنهاد می کند که با هیپنوتیزم به آینده سفر کنند و آنان را به کشور خرد می برد و پیشرفت های دو هزار سال بعذد را به آنها نشان می دهد.
این مسافرت روح و روان شرطش ترک افکار کنونی و عادت ها و تقلیدها ٬ توشه اش تزکیه ی قوا و تقویت احساس ٬ بهای بلیطش خیر خواهی و مخاطراتش اخلاق بد ٬ طمع ٬ غرور علمی ٬ ثروت پرستی و... است .
در کشور خرد تمام کشورهای دنیا از روی نمره تعیین می شوند .حقیقت و آزادی و سعادت سایه انداخته است.امتیازات از بین مردم رخت بر بسته و حسد به کلی معدوم شده است .همه فعال و کاری علاقه مند به ورزش اند .در این جا فقط مهر و حبت حاکم است . این جا بهشت موعود است .
نگهان محافظین دارالمجانین سر می رسند و و دیوانگان از حالت هیپنو تیزم بیرون می آیند و خود را در عالم واقع می یابند .
جلد دوم کتاب با شرح رنجهای درونی درویشی که به اتفاق دیوانگان به کشور خرد رفته است ٬ آغاز می شود .او دریافته که ریاضت کار ابلهانه ای است . پس عبادتگاه خویش را ترک می کند و به شهر می آید و به باغبانی مشغول می شود . اما اشتیاق دیدار پیر لال اورا رنج می دهد و بالاخره در دار المجانین با او ملاقات می کند .
بار دیگر سال نو فرا می رسو و دیوانگان فرار می کنند و پیر لال این بار آنان را به" دوره ی خورشیدی " می برد.در این دوره دنیا به پیشرفت های محیر العقولی نایل شده است و مردم برای رساندن مقصود خود نیازی به سخن گفتن ندارند و ازموسیقی استفاده می کنند.
رمان در همین جا به پایان می رسد و پیش بینی این که نویسنده چگونه آن را می خواسته به پایان برساند دشوار است اما تردیدی نیست که وی تحت تاثیر آثار مشابه اروپایی این رمان را نگاشته است .