تحلیل داستان حاجی بابا اصفهانی
موریه و كتاب حاجی بابا ـــ حاجی بابا كتابی است كه آن را جیمز موریه به قصد انتقاد از ایرانیان و نمودن جهات زشت و آداب و رسوم ایرانی به رشته تحریر كشیده است. جیمز موریه اصلاً از مردم فرانسه و انگلیس بود. وی در سال 1194 هـ .ق، ( 1780 م ) در ازمیر به دنیا آمد و در آنجا با آداب شرقی و زبان های تركی و فارسی آشنا شد. پدرش كه كنسول انگلیس در استانبول بود او را هم وارد خدمت وزارت امور خارجه انگلستان كرد .
موریه به اتفاق سرهارفورد جونس، سفیر فوق العاده انگلیس، به سمت منشی سفارت در سال 1223 هـ ق به ایران آمد و در 28 ذیحجه آن سال وارد تهران شد .
وی در دو نوبت ( بار اول از ذیحجه 1223 هـ ق، تا ربیع الاول 1224 هـ ق، و بار دوم ازجمادی الاخره 1225 هـ ق، تا ذیقعده 1230 هـ ق ) مجموعاً بالغ بر شش سال، به سمت منشی گری سفارت انگلیس در ایران ماند و در ایامی كه سفیری از آن دولت در تهران نبود نیابت سفارت را عهده دار می شد و در عقدنامه شوم گلستان و تعیین خطوط مرزی جدید ایران و روس و امضای معاهده شوم تر ایران و انگلیس مستقیماً دست داشت.
موریه در مدت اقامت خود در ایران اخلاق و عادات ایرانیان به خصوص سران و بزرگان دولت را به خوبی آموخت و مخصوصاً در سفر دوم خود با سرگورد اوزلی، سفیر انگلیس، كه با میرزا ابوالحسن خان، ایلچی ایران و هفت تن ایرانی از طبقات مختلف ــ ناظر، آشپز، جلوه دار و فراش ــ همراه و محشور بود، با صحبت ها، شوخی ها و مجادلات این گروه و با قصه ها، سرگذشت ها و خاطرات آنان از نزدیك آشنا شد و در این مسافرت فرصتی یافت كه مطالب زیادی برای سفرنامه ها و داستان ها ی خود فراهم آورد .
كتاب حاجی بابا اصفهانی قریب به ده سال پس از مراجعت آخری موریه از ایران، به سال 1824 م ( 1239 هـ ق ) در لندن منتشر شد و انتشار آن باعث گفتگوهایی در محافل ادبی گردید: اكثر منتقدان اظهار عقیده كردند كه اگرچه كتابی است خواندنی و دارای بعضی قسمتهای خوب، اما روی هم رفته خسته كننده، غیر مرتبط و پر از مكررات مبتذل و پیش پا افتاده است. ولی جمعی دیگر از هنر شناسان و صاحبظران از جمله سروالتر اسكات، رمان نویس معروف اسكاتلندی ــ آن را یكی از قطعات زیبای ادبیات پرماجرایه عامه شمردند و شایسته آن دانستند كه با داستان ژیل بلاس اثر لساز، در یك ردیف قرار داده شود .
حقیقت آنكه موریه نه تنها در اساس داستان، بلكه در جزئیات هم از ژیل بلاس تقلید كرده است. حاجی بابا نیز مانند قهرمان داستان لساژ از طبقات ناس برخاسته و بیش از افراد دیگر صنف خود معلومات به دست آورده، مثل او گرفتار دزدان و راهزنان شده و به حكم اجبار در اعمال آنان شركت كرده، نزد مرد شیادی طب آموخته و به گستاخی دست به طبابت و معالجه زده، با زنان عشق ورزیده، از پی اندوختن مال و ثروت رفته و سرانجام پس از طی فراز و نشیب زندگی به مقامی عالی رسیده است. در هر دو داستان صحنه ها و پرورش حوادث و طرز بیان و تقریباً یكسان و حتی اشخاص در هر دو اثر توصیفی و شبیه به هم است.
به هر تقدیر گذشت حاجی بابا در میان نوشته های موریه تنها كتابی است كه جلب توجه خوانندگان را كرده و هیچ یك از دو سفرنامه او كه اولی به سال 1812 م و دومی شش سال بعد چاپ شده و حاوی شرح مسافرت های وی در ایران، ارمنستان و آسیای صغیر است و حتی داستان دیگر به نام حاجی بابا در لندن، كه چهار سال بعد از سرگذشت حاجی بابای اصفهانی ( 1828 م ) منتشر شده و در حقیقت ذیل یا جلد دوم كتاب اول است، از حیث طرز انشاء و مهارت در بیان مطلب با آن برابری نمی كند و به واسطه همین فرق فاحش است كه كسانی گمان كرده اند كه وی جلد اول را به دستیاری یك تن از ایرانیان و جلد دوم را شخصاً و بدون كمك دیگری نوشته یا جلد اول داستان اصلاً به فارسی نوشته شده بود و بعد به انگلیسی ترجمه گردیده است .
كتاب حاجی بابا به صورت قصه داستان نوشته شده و نویسنده در تصویر شخصیت ها و سرگذشت ها به قدر كافی توفیق یافته است. در این كتاب فتحعلی شاه، آن شهریار « در باطن صوفی و اهل حال و در ظاهر متشرع و اهل قال » با طمع، خست، تجمل دوستی، علاقه شدید به زن ها، میل به شنیدن تملق های دروغ درباریان و رعایت احتیاط به علما، وزیر اعظم ( میرزا شفیع ) با اندام نحیف و اخلاق كثیف، پسر سبزی فروش اصفهان (حاجی محمد حسین امین الدوله ) با هیكل درشت و كردار زمخت كه « صندوق های شاه را از طلا می انبارد و ظاهراً از خود را هم خالی نمی گذارد »، سفیر فرانسه ( ژنرال گاردن فرستاده ناپلئون )، میرزا احمق ( میرزا احمد، حكیم باشی شاه )، ملك الشعراء ( فتحعلی خان صبای كاشانی) و میرزا فیروز ( میرزا ابوالحسن خان، ایلچی كبیر ایران در دربار انگلستان و پسر خواهر و داماد حاج ابراهیم خان كلانتر شیرازی ) ...
همه با مهارت و هنرمندی توصیف شده اند. تفصیل پیاده رفتن شاه به قم و اردوی تابستانی او در چمن سلطانیه و جریان تشریفات سلام عید نوروز و همه صحنه های دیگر به خوبی و مطابق واقع نمایش داده شده است. حكایت یوسف ارمنی و خلاص كردن او مریم، نامزد خود، را از قصر سردار ایروان مطلبی است كه حقیقت داشته و این مطلب را صاحب دیوان، میرزا تقی علی آبادی، با شرح و تفضیل در یك قصه ادبی و خود موریه نیز با كمی اختلاف در جلد دومسفر نامه اش ذكر كرده اند .
اما از حیث مطالب البته نویسنده قصد نداشته است كه در كتاب خود از محاسن و فضایل قوم ایرانی و مفاخر گذشته ایران سخن بگوید، بلكه نظر اصلی او نمودن صحنه های محلی، اخلاق و عادات ایرانیان در ضمن داستان بوده و بنابراین ما رنجشی از این حیث نداریم كه نویسنده در مطالعه و تحقیق از زندگانی سیاسی و اجتماعی ایرانیان به نكات قابل نكوهشی برخورده و آنها را در سفر نامه و دو داستان خود شرح داده است و انكار نمی كنیم كه مداخل و رشوه بگیری « یكی از ناخوشی های رؤسا و بزرگان ایران » بوده و در ایران هم بزرگان بوده و هستند كه « هیچ كمتر یزید نبوده » و همان طور كه نویسنده دیده و شناخته لباس ایمان ظاهری در بر كرده اند.
چیزی كه هست، نویسنده در تحریر و تصویر همین معایب و مفاسد بی انصافی و غرض ورزی به خرج بعضی از طبقات مردم ایران را خیلی بزرگتر از آنچه در واقع بوده قلمداد كرده است. مندرجات كتاب حاجی بابا، كه متن اصلی آن بارها در انگلستان چاپ و به غالب زبان ها ترجمه شده، نه به عنوان یك داستان شیرین و خواندنی بلكه به عنوان راهنمای اخلاق و عادات ایرانی شناخته شده و سال های سال معرف صفات و اخلاق قوم ایرانی نزد اروپائیان بوده و چه بسیار كسان كه به قول براون از خواندن آن گمراه شده و همه ایرانیان را با آن صفاتی شناخته كه موریه توصیف كرده است .
مسلماً جوانمردانه نبوده است كه خطا یا اشتباهاتی را بیشتر فرع ساده لوحی و بی خبری مردم، طرز غلط اداره، فقدان وسایل تعلیم و تربیت و به طور خلاصه نتیجه شرایط و عوامل محلی و سیاسی و بیشتر دامن گیر طبقات ممتاز و معینی بوده سركوفت ملتی بكنند و همه مردمان یك كشور را فاسد و تباه شده بدانند و ریشخند و استهزا كنند .
و چه باید گفت درباره سیاست مداران و نمایندگان رسمی ملل تربیت شده و متمدنی كه برای پیشرفت مقاصد خود با دادن تحفه ها، هدایا و وعده های راست و دروغ، این صفات رذیله را در رجال نادان و از همه بی خبر این قوم تقویت كردند و با ایجاد فساد عمدی در دستگاه حاكمه و تحصیل امتیازات نامشروع و شوم سرنوشت ملتی را تیره و تار نمودند .
در وجه تسمیه كتاب باید گفته شود موقعی كه سرهارفورد جونس كشور ایران را به قصد انگلستان ترك می كرد ( سال 1226 هـ .ق ) شاهزاده عباس میرزا نایب السلطنه از او تقاضا كرد كه دو جوان ایرانی را برای فراگرفتن تحصیلات عالیه، همراه خود به انگلستان ببرد. یكی از آنها میرزا بابا افشار، پسر یكی از صاحب منصبان عباس میرزا، بود كه در سال 1234 هـ .ق، تحصیلات خود را در طب و شیمی تمام كرد و در صفر یا در ربیع الاول سال 1235 هـ .ق، به تبریز وارد و به نام میرزا حكیم باشی در دستگاه نایب السلطنه و بعد نزد محمد شاه به شغل طبابت مشغول بود.
گویند محصلان ایرانی انگلستان به علت اخلاقی كه موریه در كار تحصیل آنها می كرده از او دلخوشی نداشته اند و مخصوصاً میرزا بابا از تصرف موریه در هزینه تحصیل جلوگیری می كرده و او كینه وی را در دل گرفته بود و از این جهت و شاید هم از آن جهت كه اسم حاجی بابا از حیث تركیب لفظی به نظرش مضحك می آمده، نام او را برروی كتاب خود نهاده است. اگر چه موریه در نامه ای كه در لندن به تاریخ دسامبر 1823 م ( ربیع الاول 1239 هـ ق )، یعنی اندكی قبل از انتشار حاجی بابا، به یكی از دوستان خود مقیم استانبول، نوشته، شرحی داستان مانند در باب اصل، منشأ و وجه تسمیه كتاب خود آورده است كه گویا نسخه این یادداشت ها را یكی از عمال فتحعلی شاه به نام حاجی بابا , كه از استانبول بر می گشته و در شهر توقات از شهرهای ارمنستان عثمانی بیمار شده و موریه او را معالجه كرده، به عنوان یادگار و پاداش به او داده و وی آن ها را به انگلیسی ترجمه كرده است , ولی این همه بی شك ساختگی بوده و ظاهر این است كه موریه عنوان كتاب خود را، چنانكه گفته شد، از نام حاجی بابای افشار اقتباس كرده و میرزا بابا حكیمباشی از اینكه وی به جسارت نام او را بر كتاب خود نهاده و بر آداب ایرانی تاخته، همیشه خشمناك بوده است.
حاجی بابا در ترجمه میرزا حبیب – نثری كه در ترجمه میرزا حبیب به كار رفته، از بهترین نثرهای عهد اخیر است. سرتاسر كتاب با اشعار مناسب از خود مترجم و استادان سخن فارسی و آیات و احادیث و امثال و اصطلاحات چنان مشحون و آراسته است كه گویی در اصل به فارسی نوشته شده و به گفته ملك الشعرای بهار « گاهی در سلامت و انسجام و لطافت و پختگی مقلد گلستان و گاه در مجسم ساختن داستانها و تحریك نفوس و ایجاد هیجان در خواننده نظیر نثرهای فرنگستان است. هم ساده است و هم فنی، هم با اصول كهنه كاری استادان نثر موافق و هم با اسلوب تازه و طرز نو همداستان و از جمله یكی از شاهكارهای قرن سیزدهم هجری است.» كتاب حاجی بابا ترجمه میرزا حبیب اصفهانی، مكرر در كلكته، لاهور و تهران چاپ شده است.