ماجرا کم کن وباز آ که مر امردم چشم  / خرقه از سر به در آورد وبه شکرانه بسوخت 

  از گذشته استادان  بحث ها ومعانی بسیاری برای این بیت حضرت حافظ بیان کرده اند و هرکدام از منظر خویش قلم فرسایی نموده اند  که به چند نمونه ار آن می پردازیم :

1-دکتر خلیل خطیب رهبر می‏ نویسند:«ای دوست،داستان‏ جدایی و حدیث فراق را کوتاه کن که مردمک دیده‏ ی من به شکر اصلاح ذات البین،خرقه از تن بر کند و در آتش افکند...»4.

3-دکتر محمد امین ریاحی می‏ نویسند:«گله ‏گزاری را بس کن،و به نزد من باز گرد،زیرا که چشم من که گناهکار اصلی بود(به گناه‏ عاشق شدن یا نگریستن به خوب‏رویی دیگر)،گناه خود را به گردن‏ گرفت و از آن استغفار کرد و(به رسم صوفیان و جوان‏مردان) خرقه‏ ی رنگین خود را از سر خود بیرون آورد و آن را به نشانه‏ ی‏ تاوان گناه و به شکرانه‏ ی توبه،به شکرانه‏ ی آشتی با تو،سوخت...».5

4-سودی می‏ نویسند:«ماجرا را ترک کن و بیا که مردمک‏ چشم من خرقه‏ ی خود را از سر درآورده،یعنی ما دیگر صلح کردیم، از این به بعد از گذشته بگذر».6

5-محمود دارابی می‏نویسند:«مردم چشم من،پرده‏ ی چشم‏ مرا که روشنایی تابع اوست،بلکه آلت روشنایی‏ست،به جمال‏ عالم‏ آرای تو از خود سلب کرد،دور انداخت».7

6-دکتر قاسم غنی می‏نویسند:«خرقه از سر به درآوردن،یعنی‏ ترک روی و ریا کردن و به شکرانه بسوخت،تأکید همین معنی‏ست. یعنی به کندن خرقه‏ ی تدلیس و تلبیس اکتفا نکرده،بلکه به‏ شکرانه‏ ی خلاصی از قید تدلیس و تلبیس آن را به کلی بسوختم...با وجود این،باز وجه اختصاص«مردم»درست روشن نیست،باید بیش‏تر تحقیق شود».8

7-دکتر عبد الحسین زرین‏ کوب می‏نویسند:«ماجرا کم کن و باز آ که مردمک چشم من چنان به باز آمدنت امید بست و آن را قطعی و روی دادنی شمرد که به شکرانه‏ ی این باز آمدن مثل یک‏ صوفی که به حق پیوسته است و در غلبات آن حال به خرقه و رسم‏ راه نیازی ندارد،خرقه‏ اش را از سر بیرون آورد و سوخت.»12

8-بهاء الدین خرمشاهی می‏نویسند:«آشتی‏ کنان را طولانی‏ مکن و بازگرد که منعی در کار نیست.یعنی مایه‏ ی جدایی من از تو خرقه‏ ی ریایی من بود که مرا به قید و تکلّف می‏انداخت و تو را از من می‏رماند.چه تصور می‏کردی،من خرقه ‏پوش رسمی و زهدپیشه‏ ای هستم.اینک به همت مردمک چشم و بی‏تابی‏ها و افشاگری‏هایش آن خرقه‏ ی سالوس از سر یا تن من دور شده است و به شکرانه‏ ی رفع ریا و رفع حامل یا حجابی که بین ما بود در آتش‏ سوخته و نابود شده است...».13 به نقل از مقاله آقای هادی خدیور. فروردین 84 .ش 13

اما چه چیز باعث به وجود آمدن این تعابیر مختلف شده است ؟ یکی این که مردم چشم در این جا چه نقشی دارد و آن را چگونه معنی کنیم؟ دوم تفاوت زمان افعال بیت است که باعث این تعابیر  شده است .

اکثر شارحان  «مردم چشم » را  استعاره مکنیه(تشخیص )گرفته اند : به همت مردمک چشم ،مردم چشم امید بست ،مردم چشم من خرقه خود را دور انداخت و...

اما اگر ما مردم چشم را مجاز از دیدن بگیریم ، در شرح بیت بهتر به نظر می رسد.

پس معنی  مصراع اول بیت این می شود:  ای معشوق من ماجرا ی فراق ودوری را  کنار بگذار و باز گرد؛ زیرا که با دیدن تو

اما چیزی که در بیان معنی  مصراع دوم بیت می تواند به ما کمک کند بررسی زمان افعال است . افعال « آورد و سوخت » هر دو ماضی هستند که باید آنها را  در هنگام معنی به زمان حال یا آینده بر گردانیم : خواهد آورد و خواهد سوزاند

(همان گذشته در آینده) این باز گردانی در ادب فارسی وشعر بسیار رایج است :  

آن که رخسار تورا رنگ گل ونسرین داد / صبر وآرام تواند به من مسکین داد ( حافظ) که داد را باید بدهد معنی کنیم.

گفتی که یارب از کف آزم خلاص ده / آمین چه می کنی ؟ که دعا مستجاب شد ( خاقانی )  شد یعنی خواهد شد یا می شود .

صاحبدلی نماند در این فصل نو بهار / الا که عاشق گل ومجروح خار اوست ( سعدی ) نماند یعنی نیست یا نمی ماند

 بنابر این معنی مصراع دوم این می شود : خرقه را از سر در خواهد آورد وبه شکرانه باز گشت تو آن را خواهد سوزاند

 پس معنی کل بیت این می شود : ای معشوق من ماجرا ی فراق ودوری را  کنار بگذار و باز گرد؛ زیرا که با دیدن تو /  این خرقه را از سر در خواهم آورد وبه شکرانه باز گشت تو آن را می سوزانم عصرتان به خیر . حسن دهقان

  نقدی بروابسته وابسته (ممیز )  

یکی از انواع وابسته های وابسته که کتب دبیرستان آن را شرح داده است ، ممیز است . واحدهای که بین صفت وهسته قرار می گرند و نشان دهنده مقدار ، تعداد یااندازه و ...  هستند . دو کیلو سیب ؛ کیلو : وابسته وابسته و ممیز .

 اما  آیا واقعا َ  ممیز توضیحی به صفت ماقبل خود اضافه می کند  یا بر عکس ؟

 برای روشن شدن مطلب از دیگر وابسته ها ی وابسته  کمک می گیریم :

همان طور که می دانیم در گروه های اسمی که در آن وابسته وابسته وجود دارد ، مهمترین کلمه گروه ، هسته اصلی و وابسته اولی ،هسته فرعی است برای وابسته وابسته . مثلاَ :لباس سبز روشن ؛ لباس ( هسته اصلی) ، سبز ، وابسته پسین ( صفت بیانی ساده ، هسته فرعی ) روشن ، وابسته وابسته ( صفت صفت )

 قید صفت : هوای نسبتاَ سرد ؛ نسبتاَ قید است برای سرد که خود وابسته است برای هوا ( هسته اصلی) . حالا هسته  اصلی را حذف می کنیم : نسبتاَ سرد . باز هم نسبتاَ توضیحی به سرد اضافه می کند . پس یقیناَ نسبتاَ وابسته به سرد است ، چون بعد از هوا ( هسته اصلی ) ،سرد می شود هسته فرعی  برای نسبتاَ.

صفت صفت : رنگ آبی آسمانی ؛ آسمانی وابسته وابسته است و توضیحی به آبی اضافه می کند نه هسته اصلی(رنگ ). باز هسته را حذف می کنیم : آبی آسمانی.  پس یقیناَ آسمانی وابسته به آبی است .چون آبی برای آسمانی می شود هسته فرعی .

صفت مضاف الیه :  خانه برادرعزیز.عزیز توضیحی به برادر اضافه می کند نه خانه.  حال باز هم هسته اصلی را حذف می کنیم : برادرعزیز. پس یقیناَ عزیزهم وابسته به برادر است  نه خانه. چون برادر برای عزیز هسته فرعی است .

 بنابراین با حذف تمام هسته ها ی اصلی در انواع وابسته وابسته، باز هم می بینیم که وابسته های وابسته هم معنای خود را دارند وهم به وابسته اولی  یا  هسته فرعی بر می گردد .

حالا ممیز : چهار کیلو انار ؛ کیلو وابسته وابسته است (ممیز)و  طبق گفته کتاب توضیحی به چهار اضافه می کند  نه به انار( هسته اصلی) . حالا هسته را حذف می کنیم : چهار کیلو .به نظر شما کیلو توضیحی به چهارمی افزاید یا چهار توضیحی به کیلو ؟ کدام یک برای دیگری هسته هستند ؟  هسته فرعی ما کدام است ؟چهار یا کیلو ؟ اصلاَ اگر بگوییم چهار کیلو ، کدام کلمه هسته است ؟

به وضوح مشخص است که چهار توضیحی به کیلو می افزاید و مقدارآن را مشخص می کند نه این که کیلو توضیحی به چهار اضافه کند.

  وقتی از پدر خود می پرسید : چند عدد خودکار بخرم ؟ واو می گوید دو عدد ، عدد به دو تو ضیحی می افزاید یا بر عکس ؟ در این جا هم  کاملاَ مشخص است که «دو» وابسته به عدد است و تعداد آن را مشخص می کند .

 بنابراین با توجه به مطالب بالا مشخص می شود که در حقیقت این ممیز است که هسته فرعی است نه صفت ماقبل آن . ودر واقع ما صفت ممیز داریم نه ممیز صفت .  صبحتان به شادی و سلامتی . حسن دهقان

 

معادل فارسی  عبارت ( اسقاط کافه خیارات )

متاسفانه هنوز هم در حوزه قرارداد ها و خرید وفروش خانه و املاک و... شاهد استفاده از عبارات یا کلمات عربی هستیم که برای خیلی از فارسی زبانان ناآ شنا ونامفهوم است و گاهی این امر بعدها مشکلات بزرگی برای خریداران یا فروشندگان ایجاد می کند و به علت آشنا نبودن با این عبارات ،افراد ضرر ها ی زیادی می بینند و کار به شکایت می رسد. فرهنگستان زبان فارسی هم که مرجع  اینگونه موارد است ،  کار مثبتی انجام نمی دهد و هنوز هم شاهد به کار بردن عبارت های نامفهوم عربی در این گونه موارد هستیم .

اما معادل فارسی این عبارت عربی :« از بین رفتن کلیه اختیارت حق فسخ قرارداد  » است خیار در اصطلاح حقوقی یا قرار داد خرید وفروش یعنی:  یکی از طرفین اختیار فسخ قرارداد را دارد .  اسقاط  هم یعنی از بین رفتن آن اختیار. کافه یعنی کلیه یا همه . به امید روزی که شاهد به کار بردن کلمات وعبارات شیوا و با معنی زبان فارسی در تمامی جامعه باشیم . روز تان در کمال سلامتی وبهروزی . حسن دهقان  

گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید
واژه ها را باید شست
واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد
چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد
با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت
دوست را، زیر باران باید دید
عشق را، زیر باران باید جست ... .

سال روز میلاد شاعر آب وآیینه ها ، خویشاوند افق های تازه و شقایق ها  سهراب سپهری بر دوستداران شعر وادب پارسی گرامی باد.

ای که می پرسی نشان عشق چیست
عشق چیزی جز ظهور مهر نیست

عشق یعنی مشکلی آسان کنی
دردی از در مانده ای درمان کنی

در میان این همه غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر

 روز بزرگداشت وسال روز میلاد خداوندگار عشق وشیدایی وسرسپرده کوی دل دادگی حضرت جلال الدین محمد مولوی بر عارفان وعاشقان درگاه حضرت دوست گرامی باد .

طرز نگارش  حرف همزه در کتب دبیرستان

در کتب دبیرستان ( دوره متوسطه دوم ) تعدادی از کلمات همزه دار به کار رفته است که از نظر املایی وشکل نگارش برای دانش آموزان مهم است . کلماتی مانند : مأ مور ، تأثیر ، رأفت ،متلألی ، مؤکد ، میکا ئیل ، تأثیر ، تأثر ، ارائه ، لئیم ، مائده ،یأس ، زائر ، تو طئه ، مسئله ، جرئت ، هیئت ، مألوف ، مؤمن و... .

 کتاب در مورد شکل همزه و نحوه نگارش( که در عربی بحث مفصلی دارد ) فقط به جدولی مختصر اکتفا کرده است . البته برای دانش آموز هم شکل نگارش همزه  لزومی ندارد؛ مگر آن که در پاورقی یا در آخر کتاب جهت مطالعه آزاد نوشته شود .

  اما همه کلمات همزه دار  به کار رفته در کتب سه سال دبیرستان  مطابق با  طرز نگارش آن در زبان عربی نوشته شده است  و با اصل آن یکی است بجز سه کلمه « هیئت ، جرئت ، مسئله » که  با کرسی الف نوشته  می شود نه با کرسی یا . 

حالا این سؤال پیش می آید که تغییر املای این سه کلمه بر چه اساسی صورت گرفته و هدف از آن چیست ؟ اگر بنا بر تغییر شکل املای همزه در زبان فارسی است که باید به صورت کلی و بر اساس روشی درست این کار انجام گیرد ،نه به صورت جزئی و گلچین . این کار جز سردر گمی دانش آموز و به هم ریختن قاعده کار در نوشتن املای همزه حاصلی دیگر ندارد . حالا فقط این سه کلمه زبان بسته مشکل نگارش همزه در زبان فارسی است ؟خدا می داند .

بهتر است که نویسندگان کتاب  هابر این سه کلمه بی گناه ترحمی کنند و از سر گناه نکرده این مظلومان در گذرند  وآن ها را هم بر اساس شکل اصلی آنها بنویسند  ( مسأله ، هیأت ،جر أت ) تا  در میان اقوام خودحساس غربت نکنند . عصرتان به خیر وشادمانی .حسن دهقان  

کشتی شکستگانیم ای باده شرطه بر خیز / باشد که باز بینیم دیدار آشنا را

 از دیر باز تا کنون بحث های زیادی در مورد این بیت وجود داشته ودارد . بعضی شکسته می گویند و بعضی نشسته . اما: چون نیست خواجه حافظ معذوردارمارا . اما درحقیقت کدام ضبط درست است یا حداقل درست تر به نظر می رسد ؟ نشسته یا شکسته ؟یا؟

دو نظرمشهور در مورد آن وجود دارد:

1-بگوییم :کشتی نشستگانیم ؛ یعنی حالت ما سالکان طریق عشق مانند انسان های کشتی نشسته ای می ماند که با خیالی آرام وراحت در کشتی نشسته اند و منتظر باد موافق تا به سر منزل مقصود برسند . پس آن وقت « چو عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها» چه می شود ؟یا « آخر بسوخت جانم در کسب این فضایل » را چکار کنیم ؟ اگر طی کردن طریق عشق ورندی به همین سادگی بود که مشکل ها به وجود نمی آمد و هر کس به خود اجازه می داد که در دریای عشق شنا گری کند و یا از بیشه عشق به آسانی گذر کند .دیگر چه نیازی به گذر از جان بود ؟پس این ضبط با توجه به بیت قبل ( دل می رود زدستم  صاحبدلان خدا را )نمی تواند ضبط مناسبی برای بیت باشد ؛ چرا که :طریق عشق طریقی عجب خطرناک است / نعوذ باالله اگر ره به مقصدی نبری

2-بگوییم : کشتی شکستگانیم. یعنی حالت ما سالکان طریق عشق مانند انسان های کشتی شکسته ای می مانند که منتظرکمک باد موافق( عارفان واصل ) هستند تا به دیدار معشوق نایل گردند . ممکن است بعضی هابگویند ،کشتی در هم شکسته چه نیازی به باد موافق دارد که آن را به ساحل برساند یا نه ؟ و یکی هم جواب بدهد  که منظور حضرت حافظ  از کشتی شکسته ،یعنی پریشان و مضطرب بودن است ؛ چرا که آنهایی که کشتی شان شکسته است ،نگران آن هستند که آیا دوباره به ساحل می رسند یا خیر و برای ادعای خود  بیت قبل را شاهد بیاورد . خوب پس معنی بیت این می شود : ما سالکان طریق عشق بسیار مضطرب و پریشانیم ؛ چرا که در راه عشق برایمان مشکل ها به وجود آمده است و نیاز به راهنمایی  و کمک داریم تا دوباره به دیدار معشوق نایل گردیم . جواب معقولانه ای است وقابل قبول

3-  اما نظر دیگری وجود دارد ومن ندیده ام کسی  به این مطلب توجه داشته باشد که از این نظر به «کشتی شکسته» نگاه کند  .چطور ؟ اینکه،من به دست خودم وبا آگاهی کامل  کشتی خود ( وجودم ) راشکسته ام  تا با کمک صاحب دلان وواصلان  حضرت حق به دیدار معشوق نایل گردم ؛ یعنی کشتی را مفعول بگیریم و بعد از آن مکث کنیم . کشتی در اینجا استعاره از  وجود انسان می شود. حضرت حافظ درجای دیگر نیز وجود انسان را استعاره از کشتی گرفته است : بیا وکشتی ما در شط شراب انداز / خروش وولوله در جان شیخ وشاب انداز . پس معنی بیت این می شود : من  خودم کشتی وجودم را شکسته ام ( وجودم را کنار گذاشته ام یا پا بر سر وجودم گذاشته ام ) پس ای واصلان کوی معشوق مرا کمک کنید تا به دیدار معشوق نایل گردم  .

سالک باید از مراحل ومنازل طریق عشق آگاه باشدو با آگاهی کامل در این راه قدم بردارد و از سختی هاو مشکلات آن بی خبر نباشد ( که سالک بی خبر نبود ز راه ورسم منزل ها ) وباید  بداند که اولین قدم در این راه کنار گذاشتن وجود خود است ( که با وجود تو کس نشنود زمن که منم؛ تو همه تو من همه تو ) من در این راه نباید باشد. به قول حضرت سنایی : یک قدم بر سر وجود نهی / وآن دگر بر در ودود نهی . سالک باید خانه وجود را برای رسیدن به معشوق ویران ( شکستن ) کند . سایه ای بر دل ریشم فکن ای سرو روان / که من این خانه به سودای تو ویران کردم . تا خانه وجود مجازی را نشکنی و ویران نکنی، نمی توانی به کوی خرابات پا نهی . به قول حضرت مولانا هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن /وانگه بیا باعاشقان هم خانه شو هم خانه شو 

این انتخاب بر خلاف دو مورد گذشته آگاهانه است و سالک عشق با علم به آن که  می داند باید دست از مس وجود چو مردان ره بشوید , طریق عشق را با کمک واصلان حریم عشق طی می کند(طی این مرحله با مرغ سلیمان کردم ) تا به دیدار محبوب ازلی برسد . بنابراین از نظر این حقیر وجه سوم با اصول سیر و سلوک عارفانه همخوانی بهتری دارد .وقتتان به نیکی  وخوبی.حسن دهقان      

تویی رزاق هر پیداو پنهان / تویی خلاق هردانا ونادان ( ادبیات سال دهم )

​​​​​​​کلمات محوری وکلیدی بیت « دانا و نادان » است .دانا ونادان در این بیت به معنی  امروزی انسان آگاه ونا آگاه نیست .  دانستن در گذشته به معنای شناختن نیز بوده است  . حضرت فردوسی در شاهنامه می گوید :

نمانی بترکان بدین یال و سفت / بایران ندانم ترا نیز جفت

ندانم یعنی نمی شناسم

 بنابر این معنی مصراع  دوم این می شود:  ای خدا !تو آفریننده هر موجود شناخته شده ونا شناسی هستی . شبتان به خیر وخوبی . حسن دهقان  

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم /جرس فریاد می دارد که بر بندید محمل ها

بعضی از شارحان غزلیات حضرت حافظ منظور از منزل جانان را �دنیا � گرفته اند  وبیت را این گونه معنی کرده اند : من در این دنیا که منزل معشوق است، نمی توانم بیاسایم ؛چرا که هر لحظه  صدا کوچ از این دنیا به گوش می رسد .

به نظر نمی رسد که منظور حضرت حافظ از منزل جانان این دنیا باشد ؛ زیرا که رسیدن به منزل گاه جانان هدف نهایی عاشق است و در آن جا به آسایش وامنیت  می رسد .

منظور لسان الغیب از منزل جانان در این بیت ، منزل گاه های رسیدن به جانان یامعشوق است . عاشق برای رسیدن به معشوق خود با ید مقامات و مراتبی  را طی کند تا به منزل گاه معشوق برسد و در هیچ مرتبه ومقامی هم توقف نکند تا به معشوق خود برسد  . حافظ برای این مقامات ومراتب ازلفظ منزل استفاده کرده است .

بنابر این معنی بیت این می شود : در هیچ کدام از مقامات ومراتب رسیدن به معشوق برای من جای آسایش وامنی وجود ندارد ؛ چرا که صدای کوچ کردن از هر مقام به من یاد آوری می کند که باید از این مقام به مرتبه بالا تر بروی  تا سرانجام به معشوق خود برسی. صبحتان به خوبی .حسن دهقان

 

معادل فارسی وبینار

وبینار از دو واژه «وب وسمینار» گرفته شده است وبه معنای همایشی که از طریق شبکه رایانه ای بر گزار می شود و در آن حضار از طریق رایانه یا چیزی را آموزش می دهند یا به بحث وتبادل اطلاعات می پر دازند .

می توان برای معادل فارسی این کلمه از وا ژه « رایان نشست » یا همان نشست رایانه ای استفاده کرد. عصرتان به خیر وشادی .حسن دهقان   

معادل فارسی پاندومی

فرهنگستان زبان فارسی برای معادل این کلمه وا ژه « دنیا گیری » را معرفی کرده است که شاید از نظر ساخت مناسب باشد اما از نظر معنا وکاربردآن برای گویندگان مناسب نیست .

کلماتی که برای وا ژگان خارجی ساخته می شود ، باید در سطح دانشگاه و طبقه درس خوانده باشد ؛ چون امروزه اکثر مردم باسواد و تحصیل کرده هستند .

می توان به جای وا ژه دنیا گیری از وا ژه « همه گیری» استفاده نمود که هم راحت تلفظ می شود وهم برای طبقه تحصیل کرده قابل قبول تر است . شبتان به خیر و خوبی . حسن دهقان

وابسته وابسته قسمت دوم

1-درمورد مضاف الیه مضاف الیه : هر چند تا اسم یا ضمیر یا صفت جانشین اسم که بعد از مضاف الیه اول بیاید ،مضاف الیه مضاف الیه است و وابسته وابسته؛ مثال : زمین فوتبال دبیرستان  حافظ شهر ازنا ؛ هسته « زمین» است . «فوتبال » وابسته پسین ومضاف الیه. کلمات دبیرستان ، حافظ ، شهر وازنا که همگی اسم هستند ، وابسته وابسته و مضاف الیه هستند . پس در این گروه چهار وابسته وابسته وجود دارد  .

2-  بر خلاف مضاف الیه ،اکثر قریب به اتفاق صفت های بیانی که بعد از هسته می آیند ، به صورت مستقل هسته را تو ضیح می دهند ووابسته وابسته نیستند ؛ مثال : دوست گرامی عزیز مهربان خوب  دوست داشتنی. همه صفت های بیانی به کار رفته به صورت مستقل هسته ( دوست ) را توصیف می کنند و هیچکدام وابسته وابسته نیستند. البته رنگ ها استثنا هستند.

3- صفت مضاف الیه:اگر از نوع صفت های پیشین باشد، قبل از مضاف الیه می آید ؛ مثال : کتاب همین دانش آموز . همین صفت پیشین ( صفت اشاره ) و وابسته وابسته برای دانش آموز.ولی اگر از نوع صفت های بیانی باشد ، بعد از مضاف الیه می آید . مثال : خانه برادر بزرگ . بزرگ ،  صفت برای برادر( مضاف الیه ).

4- قید صفت نیز همیشه قبل از صفت  خود می آید نه بعد از آن؛ مثال : باغ خیلی زیبا . خیلی قید برای زیبا که صفت است . شبتان به خیر وخوبی .حسن دهقان  

وابسته وابسته و راه تشخیص آن

همان طور که می دانیم هر گروه اسمی از یک کلمه به عنوان هسته ویک یا چند کلمه به عنوان وابسته تشکیل می شود .اما گاهی اوقات خود وابسته های پیشین یا پسین هم باز به خود وابسته های می گیرند که به آن ها وابسته وابسته می گویند . در حقیقت وابسته های هسته خودشان می شوند هسته فرعی .

 تعریف :وابسته وابسته کلمه یا کلماتی هستند که توضیحی به وابسته های هسته  اضافه می کنند وبه طور غیر مستقیم برای هسته، وابسته هستند . وابسته  های وابسته پنج نوع هستند :1 ممیز 2- صفت مضاف الیه 3- قید صفت 4- مضاف الیه مضاف الیه 5- صفت صفت که تعریف ومثال هر کدام در کتاب فارسی دوازدهم آمده است .

 نکته مهم : جز این پنج نوع می توان کلمات دیگر را هم به عنوان وابسته وابسته اضافه کرد که کتاب اسمی ازآنها نیاورده است ؛ مثلا شاخص . ( دوست سروان احمدی )  دوست هسته ؛ سروان ، شاخص برای احمدی و وابسته وابسته ؛ احمدی هم وابسته پسین.

اما راه تشخیص این که بدانیم آیا در گروه اسمی  وابسته وابسته داریم یا نه آن است که ابتدا هسته را مشخص می کنیم . بعد ببینیم کلمه بعد یا قبل از هسته کدام کلمه را توضیح می دهد . اگر به صورت مستقیم توضیحی به هسته اضافه کرد ، آن کلمه نمی تواند وابسته وابسته باشدو اگر توضیحی به کلمه ای غیر از هسته اضافه کرد ، آن کلمه وابسته وابسته است ؛ مثال : این دیوار بلند باغ . خوب چهار کلمه داریم ( این ، دیوار ، بلند ، باغ ) از میان این کلمات ، دیوار مهمترین کلمه گروه است وهسته گروه اسمی . مابقی کلمات وابسته هستند . حالا از اول یکی یکی کلمات را بررسی می کنیم .« این» از خودمان می پرسیم که این به کدام کلمه توضیحی می افزاید ؟ جواب مشخص است.  به صورت مستقیم توضیحی به دیوار اضافه می کند . پس « این » نمی تواند وا بسته وابسته باشد وتنها وابسته پیشین هسته است ( صفت اشاره ).

« بلند»  می پرسیم دیوار بلند یا بلند باغ ؟ جواب: دیوار بلند  .پس بلند  هم به صورت مستقیم توضیحی به دیوار اضافه می کند ؛ پس آن هم وابسته وابسته نیست . « باغ  »  به کدام کلمه توضیحی اضافه می کند ؟ « دیوار» پس آن هم نمی تواند وابسته وابسته باشد . بنابر این در این گروه اسمی هیچ وابسته وابسته ای وجود ندارد .

حالا گروه اسمی ( پنج عدد دفتر دانش آموززرنگ )؛ هسته گروه اسمی چیست ؟ دفتر . پنج ، به صورت مستقیم به دفتر توضیحی می افزاید . پس وابسته پیشین است ( صفت شمارشی اصلی ) ووابسته وابسته نیست .

عدد ، می پرسیم پنج عدد یا عدد دفتر ؟ جواب:پنج عدد . پس عدد توضیحی به پنج اضافه می کند نه دفتر .پس عدد وابسته وابسته است( ممیز ) .

دانش آموز ،که  به صورت مستقیم توضیح به هسته اضافه می کند و وابسته وابسته نیست.

 زرنگ ؛ به کدام کلمه در گروه برمی گردد ؟ دانش آموز یا دفتر؟  زرنگ توضیحی به دانش آموز می افزاید نه دفتر.پس زرنگ وابسته وابسته است( صفت مضاف الیه) .

 پس در این گروه اسمی دو وابسته داریم ( پنج ودانش آموز ) ودو وابسته وابسته ( عدد و زرنگ )  . همه این ها برای هسته ( دفتر ) وابسته پیشین یا پسین هستند  ؛ حالا یا مستقیم ( پنج ودانش آموز )یا غیر مستقیم( عدد وزرنگ ).

نکته مهم 1: اسم یا ضمیر یا صفت جانشین اسم که بعد از نقش نمای اضافه  وبلا فاصله به هسته  متصل می شوند ،هیچگاه وابسته وابسته نیستند : روز جمعه ؛ روز ، هسته ؛جمعه  نیز وابسته پسین ومضاف الیه .

 نکته مهم 2: انواع صفت های پیشین  اگر قبل از هسته بیایند، نمی توانند  وابسته وابسته باشند .اما اگر بعد از هسته بیایند وابسته وابسته هستند .مثال: کدام دانش آموز؟  کدام وابسته پیشین وصفت پرسشی .

کیف کدام دانش آموز ؟  کیف ،هسته .کدام وابسته وابسته برای دانش آموز ( صفت مضاف الیه )

نکته مهم 3: صفت های بیانی اگر بلا فاصله  بعد از هسته قرار بگیرند  ، نمی توانند وابسته وابسته باشند : ( کتاب خواندنی گلستان ) خواندنی ، وابسته پسین وصفت بیانی  .اما اگر بعد از مضاف الیه قرار بگیرند می شوند وابسته وابسته ( صفت مضاف الیه ) ؛( خانه دوست عزیز ) عزیز وابسته وابسته ( صفت مضاف الیه ) .

عصرپاییز بارانیتان به شادی . حسن دهقان

معادل فارسی پاستیل

 هر چه پی جویی کردم ،نتوانستم برای این کلمه معادل فارسی پیدا کنم . پاستیل نوعی  آبنبات یاشیرینی است که در رنگ ها وشکل های مختلف  عرضه می شود .

اگر بخواهیم معادل مناسبی برای آن انتخاب کنیم ، می توانیم از وا ژه « شیرین پام »  یعنی شیرینی رنگی استفاده کنیم . که هم به نوع وهم به رنگ های مختلف آن دلالت دارد .  پام(فام ) هم به معنای رنگ است .عصرتان به خیر وخوبی وتندرستی باد . حسن دهقان

ریشه ومعنی کلمه پار( پار سال)

paruvam

ریشه کلمه پاردر زبان فارسی باستان است و به معنای پیش از یا قبل ازبوده است  . به مرور زمان بخش دوم این

کلمه ( ووام ) حذف شده وقسمت اول ( پار ) باقی مانده است .عصرتان به شادی .حسن دهقان

معادل فارسی کروسان

 این روزها تلویزیون آن را زیاد تبلیغ می کند .با معادل فارسی که برای آن انتخاب شده است، جایی برخورد نکردم . با توجه به آن که این کلمه فرانسوی است و نوعی شیرینی ونان هلالی شکل است می توان از معادل فارسی « شیرین هلال » برای آن استفاده نمود . که هم به نوع (شیرینی ) وهم شکل آن ( هلالی )دقیقاً اشاره می کند . شبتان خوش . حسن دهقان

ریشه ومعنی کلمه دختر

اکثر زبانشناسان ریشه این کلمه را« دوغ در» می دانند .دوغ در زبان های کهن به معنای شیر بوده است .بنابراین دوغ در که بعد ها به دختر تبدیل می شود  ، یعنی کسی که وظیفه دوشیدن حیوانات را داشته است .

 اما با نگاهی به زندگی مردمان قدیم ووظیفه ای که هر کدام از اعضای خانواده داشته اند ، این معنا ی« دوشیدن شیر » برای وا ژه دختر زیاد مناسب به نظر نمی رسد .  کار دشواردوشیدن شیر حیوانات حتی امروز ههم به عهده دختران کم سن وسال نیست .این وظیفه را زنان بزرگ ومادران به عهده داشته و دارند.امروزه نیز اگر به زندگی کوچ نشینی و روستایی نگاه کنیم ، می بینیم که کاردشوار دوشیدن شیر را مادران و زنان بزرگ انجام می دهند نه دختران کم سن وسال. دختران وپسران نهایتاً در نگهداری حیوانات برای دوشیدن شیربه زنان کمک  می کردند .

وا ژه دختربیشتر برای دختران  کم سن وسال ( از سن هفت تا سیزده سال )   به کار می رفت .وظیفه اصلی این دختران  با توجه به سن وسال آنها درخانه یا ایل ، نگهداری ازنوزادان و کودکان  یا انجام کارهای سبک بوده است .الان هم همین گونه است .

 به گمان بنده باتوجه به  توضیحات بالا ریشه وا ژه دختر « دوغدر » نیست بلکه  ریشه دختر « داه در»  است . داه به معنای پرستاریا کنیز بوده است و پسوند در نیز به معنای انجام دهنده  آن کاربوده است ؛ یعنی کسی که کار ش  نگهداری وپرستاری از کودکان وخرد سالان بوده است .

تبدیل  واج ه به خ در زبان فارسی بسیار اتفاق افتاده است . هور به خور ، هشک به خشک ،هسرو به خسرو ،هرداد به خرداد و....اما تبدیل غ به ش! ؟

پس در طول تاریخ واژه داه در به داختر وسپس به دختر تبدیل می شود. صبحتان به خیر وخوبی باد .حسن دهقان    

معادل فارسی تله کابین

هرچه گشتم موفق نشدم که معادل فارسی آن را پیدا کنم .اگر چه سال هاست که از کاربرد این وا ژه در زبان فارسی می گذرد ومعادل سازی برای  آن تقریباً بی فایده است ،اما در هر حال اگر بخواهیم معادل مناسبی برای آن پیدا کنیم وبا توجه به کاربردی که این وا ژه در کوهستان دارد ، معادل فارسی « کوه پیما» می تواند برای آن مناسب باشد.  عصرتان به شادی و تندرستی . حسن دهقان  

یقین مرد را دیده بیننده کرد / شد وتکیه بر آفریننده کرد ( درس نیکی ، سال یازدهم)

شاید چالش بر انگیز ترین بیت درس نیکی از نظر معنا این بیت باشد . عزیزان ادیب برای این بیت معانی متفاوتی را بیان کرده اند : 1- یقین و ایمان به خداوند دیده مرد را بینا کرد 2- مرد یقین پیدا کرد که روزی از طرف خداست 3- یقیناً مشاهده انچه را که دیده بود ، مرد را بینا کرد و....

 آنچه باعث به وجود آمدن این اختلافات شده است ،نقش دستوری کلمات است . یک بار یقین را نهاد جمله گرفته اند ( معنای اول ) .بار دیگرقید گرفته اند ( معنای سوم ) ,....

اما آنچه که باید به آن توجه داشت آن است که منظور حضرت سعدی از آوردن واژه یقین ودیده در مصراع اول اشاره به مرحله عین الیقین دارد . یقین سه مرتبه دارد :1- علم الیقین 2- عین الیقین 3- حق الیقین . علم الیقین یعنی  یقینی که از راه دانستن به دست می آید. عین القین یعنی  یقینی که از راه دیدن  به دست می آید .حق الیقین یعنی یقین حقیقی که بالاتر از آن نیست .

با توجه به به توضیحات بالا معنای بیت مشخص می شود :عین الیقین مرد اورا بینا کرد ( مرد با توجه به آنچه  که دیده بود، بینا و آگاه شد )

بیننده را باید مجاز از بینا وآگاه شدن بگیریم.

 معنای اول نمی تواند درست باشد، به چند دلیل :1- چون اگر مرد به خداوند ایمان داشت که دست از کار وتلاش برای کسب روزی بر نمی داشت 2- شوریده رنگ معنای پریشان حال وبد روزگار می دهد نه ایمان به خدا 3- در ابیات بعدی  برای آن مرد وا ژه دغل( مکار )  به کار رفته است . معنای دوم خیلی کلی است . معنای سوم به معنای اصلی بیت نزدیک تر است . عصر پاییزتان به نیکی . حسن دهقان

 

 

 

 

معادل فارسی پروپزال

فرهنگستان زبان فارسی برای معادل این کلمه « پیشنهاده پژوهی »!!! را انتخاب کرده است .

پیشنهاده !!!مگر می شود برای ساخت کلمات ،هر تکوازی را به تکواژ دیگر ارتباط داد و کلمه ای بی اساس وبد ریخت وبی معنا به وجود آورد

پروپزال همان طرح اولیه پایان نامه ها ی دانشگاهی است .این کلمه بیشتر در دانشگاه ها ومراکز آموزش عالی استفاده می شود .

اگر بخواهیم از وا ژه ای مشتق  ( وندی ) برای معادل آن استفاده کنیم ، می توان از وا ژه های « طرح واره یا پژوهانه » استفاده کرد و اگر بخواهیم از وا ژه مرکب برای آن استفاده کنیم ،می توان از وا ژه « بن تحقیق » استفاده کنیم ؛ چرا که پرو پزال پایه پژوهش است  . اما فکر کنم « طرح واره » بهتر است و راحت تلفظ می شود ومعنای پرو پزال را هم کامل  می رساند . پسوند «واره »  آن هم اسم ساز است ؛ مثل : جشنواره ، سنگواره ، گوشواره و... .صبح زیبای شما به شادی . حسن دهقان

 

ترکیب تشبیهی

ترکیب در این جا یعنی یک کلمه مرکب که از دو تکواژ آزاد یا مستقل ساخته شده است : کاروان سرا ( کاروان + سرا ) ، کتاب خانه ( کتاب + خانه ) دلبر ( دل + بر ) و....

گاهی اوقات رابطه بین دو تکواژ بر اساس تشبیه است بدون نقش نمای اضافه ؛ مثل : ماه چهر ( کسی که چهره اش مثل ماه است )گل اندام ( کسی که اندامش مثل گل است ) پری چهر، گل رخ و... . بنابر این اگر دربیتی یا جمله ای چنین ترکیباتی به کار رفت ، باید آن ها را به عنوان آرایه تشبیه در نظر بگیریم .مثال از استاد شهریار :

نوشداروی وبعد از مرگ سهراب آمدی / سنگدل این پیشتر می خواستی حالا چرا

سنگدل یعنی کسی که دلش مثل سنگ است ( تشبیه )

حضرت سعدی :

به زیور ها بیارایند وقتی خوب رویان را / تو سیمین تن چنان خوبی که زیور ها بیارایی

سیمین تن ( کسی که تنش در سفیدی  مثل سیم یا نقره است )

عصرتان به نیکی وشادی .حسن دهقان  

 

معادل فارسی پاستا

 فرهنگستان زبان فارسی برای این کلمه از معادل « خمیراک » استفاده کرده است .خمیراک از  تکواژ « خمیر » وپسوند « اک » ساخته شده است . پسوند«اک » را بیشتر همراه با بن فعل به کا ر می برند ؛ مثل : خوراک ، پوشاک و با اسم یا ضمیریا صفت معمولاٌ ترکیب نامناسبی می سازد ؛مثل همان خمیراک  .

برای معادل  فارسی کلمه پاستا می توان معادل های بهتری ساخت ؛ مثل : رشتوانه ( رشته +پسوند وانه) یا نی رشته ( رشته مثل نی ) زر رشته ( رشته ای که رنگ آن مثل زر است ) .  بیشتر پاستا های موجود مانند رشته هستند .عصرتان به شادی .حسن دهقان

 

معادل فارسی « استارت اپ »

فرهنگستان زبان فارسی برای معادل فارسی این کلمه ، کلمه « نو آفرین یا شرکت نو آفرین »  را معرفی کرده است .

 معادل فارسی ساخته شده با معنای اصلی استارت آپ کمی فاصله دارد . نو آفرین معنای گسترده ای دارد وشامل همه اختراعات ،اکتشافات، افکار وایده های نو می شود که استارت اپ نیز بخشی از آن است .نو آفرین یعنی کسی که چیز نو وجدیدی می آفریند . پس معنای آن شامل مخترعین  ، مکتشفین و متفکرین ...هم می شود . در حالی که با تعریف استارت آپ وکار برد آن تفاوت دارد .

 معمولا به کسانی استارت آپ می گویند که ایده ای را به وجود می آورند وآن  ایده را  تا مرحله تولید و  یا اجرا پیش می برند . پس پایه اصلی کلمه استارت آپ ایده یا فکر جدید ی است .

با توجه به تعریف استارت آپ می توان از معادل فارسی « ایده پردازی » استفاده کرد وبه کسانی که این کار را انجام می دهند « ایده پردازان » گفت .؛ چون معنای دقیق آن را می رساند . بعد از ظهر تان به شادکامی . حسن دهقان

 

معادل فارسی زونکن

فرهنگستان زبان فارسی برای معادل این کلمه ، کلمه «پروندان » را معرفی کرده است .پروندان از ترکیب « پرونده » وپسوند مکان «ان» ساخته شده است . یعنی جای پرونده . معنی پروندان برای شنونده یا خواننده سنگین است وباید برای درک آن به کتب لغت مراجعه کند .

می توان برای معادل  فارسی زونکن از کلمه « پوشهْ برگ » استفاده کرد . یعنی پوشه ای که برگ ها را در آن می گذارند . هم معنی آن رسا است وهم تلفظ آن آسان . شبتان به خیر .حسن دهقان

معادل فارسی پاپیون

فرهنگستان زبان فارسی برای معادل کلمه  « پاپیون » کلمه « دوبر پهن زینتی »!!! را معرفی کرده است .

گاهی اوقات  انسان با شنیدن  یا خواندن  بعضی ازمعادل های فارسی  کلمات خارجی ، مبهوت می ماند که چه بگوید ؟ درازآویز زینتی برای کراوات یا دوبرپهن زینتی برای پاپیون .

 زبان فارسی به اعتراف بسیاری از زبانشناسان ،جزء شیرین ترین ،آسان ترین  وتوانمند ترین زبان های دنیاست. زبانی  است که توانسته است خود را بر خلاف تمام فشارها وهجوم اقوام وزبان های بیگانه در تمام طول تاریخ حفظ کند وهر روز بالنده تر واستوار تر گردد .

 زبانی که آثاری فاخری مثل شاهنامه ، مثنوی معنوی ،بوستان وگلستان و غزلیات حضرت حافظ و...را به بشریت تقدیم می کند ، آیا نمی تواند برای چند کلمه خارجی معادل مناسب بسازد ؟  یا اشکال از ماست ؟

 بسیار جای تاسف است که به دست خودمان ، زبان توانای فارسی این گرانمایه یادگارنیاکانمان را مایه خنده کنیم .

 اما برای کلمه پاپیون می توان از معادل فارسی « یقه بند » یا از کلمه «پروانک » استفاده کرد؛ چون پاپیون به شکل پروانه است. کاف آن نیز اسم ساز است  .همان طور که می توان برای کراوات از معادل فارسی « گردن آرا » استفاده کرد . بعد ازظهرتان به شادی . حسن دهقان

معادل فارسی  استامپ

فرهنگستان زبان فارسی برای معادل فارسی این کلمه ،کلمه « جوهر گین » !!!  را انتخاب کرده است که بسیار سنگین ونا مناسب است. استامپ اسم است در حالی که پسوند « گین » برای ساخت صفت به کار می رود ؛ مثل خشمگین ، غمگین و... .

 می توان برای معادل فارسی این کلمه از « جوهرانه » استفاده نمود  که هم راحت تلفظ می شود وهم  پسوند « انه » در این جا اسم  ساز است ؛ مثل صبحانه ، عصرانه ، روزانه و....شب پاییزتان به شادی ونیکی .حسن دهقان

پاسخ

یکی از عزیزان برای معادل فارسی توستر کلمه « برشتار» را پیشنهاد داده بود .

 در ساخت معادل کلمات  خارجی باید کلمه ای ساخت که در درجه اول  به قول خودمان راحت در دهان کاربران آن  کلمه بچرخد و همچنین ملموس ترین  و آشنا ترین کلمه برای آن ها باشد  ؛ از آوردن حروف خشن و سنگین خود داری کنیم وترکیبات ناآشنا که سخت هم تلفظ می شوند به کار نبریم . همچنین در ذهن شنونده تمام معنای آن  لغت خارجی را برساند . گاهی اوقات  کلمات معادل آن قدر نا رسا هستند که شنونده  مجبور می شود برای یافتن معنای معادل  فارسی آن  هم به کتب لغت مراجعه کند ؛ مثلا  فرهنگستان برای معادل « فایل » از« پرون جا  » استفاده کرده است که هم تلفظ آن سنگین است هم برای شنونده نا آشنا وهم حالا باید  به دنبال  نحوه ترکیب آن بگردد . حالا خودتان قضاوت کنید که « برشتار » برای معادل « توستر » مناسب است یا خیر ؟ عصر به خیر . حسن دهقان

     

معادل فارسی فایل �( محفظه ای که پرونده ها را ان جا می گذارند )

 فرهنگستان زبان فارسی برای معادل این کلمه  «پرون جا »  را معرفی کرده است !!! خود «پرون جا »ازترکیب دو وا ژه پرونده وجا ساخته شده است  که کلمه ای بس نا مناسب و بد ترکیب .

می توان برای معادل فارسی فایل از کلمه  آسان  «پوشه دان  »استفاده نمود که هم راحت تلفظ می شود وهم معنای کامل فایل را می رساند .  به همین راحتی . عصر پاییز تان به خوبی .حسن دهقان

 

معادل فارسی توستر

فرهنگستان زبان فارسی برای این کلمه معادل فارسی « برشته کن» را در نظر گرفته است که تلفظ آن سنگین است .

می توان برای معادل فارسی توستر از کلمه « بریانک » استفاده کرد که هم راحت تلفظ می شود وهم به روز تر است . کاف آن نیز پسوند اسم ساز است . وقتتان به کامیابی باد . حسن دهقان

ورستم در دستان او زالی(کاردانی ، فارسی سال یازدهم)

در این جمله چند آرایه ظریف به کار رفته است :1-  دستان : ایهام تناسب دارد . معنای  اول آن ، دستها و معنای دوم آن ،لقب زال پدر رستم که معنای دوم آن با زال ورستم تناسب دارد . 2- زال : ایهام تناسب دارد . معنای اول آن ، پیر زن و معنای دوم آن ، پدر رستم که معنای دوم آن با رستم تناسب دارد  3- تناسب :بین زال ورستم 4- تلمیح :اشاره به داستان سیمرغ وزال دارد که سیمرغ زال را تحت تربیت خود داشت و به او علم می آموخت 5- تشبیه رستم به زال( پیر زن )   شب به خیر . حسن دهقان