گر در سرت هوای وصال است حافظا/ باید که خاک درگه اهل هنر شوی ( ادبیات  س

در شعر حضرت حافظ , هنر معانی مختلف دارد : انسانیت وبخشش , توکل , حکمت و.... اما در بیت مذکور منظور حضرت حافظ از اهل هنر  عارفان وواصلان حضرت حق است .با توجه به مصراع اول که می گوید : اگر می خواهی به وصال محبوب خود برسی .رساندن انسان به محبوب ازلی کار حکما ودانایان  نیست  . کسی را می خواهد که خود این راه را طی کرده باشد وبا آن آشنا باشد .بنابر این  منظور ایشان از اهل هنر همان عارفان واصل است . عصر به خیر .حسن دهقان

 

 

صفت مبهم

صفت های مبهم ( برخی, بعضی ,تعدادی, اندکی ,مقداری ,هر, هیچ و...) بدون نقش نمای اضافه ,قبل از اسم می آ یند  وتوضیحی به اسم  بعد ازخود می افزایند . مانند : هر انسان یا برخی حیوانات . اما از میان صفت های مبهم وا ژه ی « همه » همراه با نقش نمای اضافه به اسم بعد از خود اضافه می شود ( همه ی ِ خانه ) این امر ممکن است دانش آموز را گمراه کند که در این گروه اسمی (همه) هسته است وخانه وابسته . در حالی که این گونه نیست .همه چون به های بیان حرکت ( هایی که نوشته می شود ولی خوانده نمی شود ) ختم شده است برای اضافه شدن به کلمه ی دیگر به یای میانجی و نقش نمای اضافه نیاز دارد ( همه ی ِ شهر ) پس هیچ تفاوتی با دیگر صفت ها ی مبهم ندارد مگر در گرفتن یای میان جی ونقش نمای اضافه . همه ی ِ زمین . همه وابسته پیشین وصفت مبهم ؛ زمین نیزهسته .وقت به خیر .حسن دهقان  

پاسخ به سوال

 در قسمت آرایه ی متناقض نما وتضاد سوالی مطرح شد که پاسخ آن چنین است :

درمصراع اول بیندوستان ودشمنان تضاد وجود دارد ؛ چون  در ک معنای  آن  آسان

وراحت است و دو کلمه ی دوستودشمن هر کدام معنای مستقل دارند وبه هم

وابسته نیستند . در مصراع دوم شاعر می گوید :وقتی دوست دشمن باشد  .  در

 واقع هیچ دوستی دشمن نمی شود  یا بر عکس.اما برای شاعر دوستانش

همان بلایی بر سر او می آورند که دشمنانش . پس در ظاهر دو کلمه ی دوست

ودشمن با هم تضاد دارند اما در باطن  واز نظر معنا با هم تضادی ندارند ومتناقض نما

است. عصر به خیر.حسن دهقان 

متناقض نما وتضاد

آرایه ی متناقض نما وتضاد

برای بعضی از دانش آموزان تشخیص ودرک  تفاوت های این دو آرایه گاهی مشکل

است ودچار ابهام می شوند .در این جا تعریف ساده ای از آن دو به دست می دهم

.باشد که راه گشای عزیزان دانش آموز گردد .

 آرایه ی متناقض نما را ناسازنما یا بیان نقیضی نیز می گویند.

به این دو جمله دقت کنید : 1- روز همه جا روشن است وشب همه جا تاریک 2-

مفت هم گران است

در جمله ی اول بین روز وشب از یک طرف وروشن وتاریک از طرف دیگر تضاد وجود

دارد . در جمله ی دوم نیز  بین مفت وگران تضاد وجود دارد .پس  چه تفاوتی بین

جمله ی اول وجمله ی دوم وجود دارد؟ درک کدام جمله نیاز به تفکر وتامل دارد

وذهن را به تلاش وا می دارد ؟ در کدام جمله باید از معنای ظاهری کلمات متضاد

عبور کرد تا به معنی باطنی ومقصود اصلی نویسند ه یا گوینده رسید ؟

 پاسخ : در جمله ی اول ما به راحتی معنا ومقصود نویسنده را درک می کنیم وذهن

ما نیز برای درک آن نیازی به کوشش وتجزیه وتحلیل ندارد ؛ چون  معنای کلمات

متضاد ( روز وشب ) و( روشن وتاریک )به هم وابسته نیستند وهر کدام معنای

مستقل خود را دارند . پس در جمله ی اول فقط آرایه ی تضاد وجود دارد .

 اما در جمله ی دوم ( مفت هم گران است )  یعنی چه ؟معنی آن به راحتی قابل

فهم نیست و با ید  ذهن ما به تکاپو بیفتد تا آن را درک کند . دو کلمه ی متضاد (

مفت و گران) طوری به کار رفته اند که باید معنای جدیدی از ترکیب آن دو به دست

آوریم . چه معنایی ؟ اصلا این قیمت نمی ارزد یا ارزان هم که بخری باز انگار گران

خریده ای .

 در حقیقت دو کلمه ی متضاد طوری به کار می رود  که معنای جدیدی به ما می

دهند .توگویی اصلا  تضادی در کار نیست  ودو کلمه ی متضاد با همکاری هم می

خواهند ذهن ما را به چالش بکشند  . به همین خاطر به آن متناقض نما می گویند ؛

یعنی در ظاهر با هم تضاد دارند اما در باطن تضادی وجود ندارد .

 مثال دوم: 1- یکی درد ویکی درمان پسندد 2- دولت فقر خدایا به من ارزانی دار

در مثال اول بین ( درد ودرمان ) ودر جمله ی دوم بین ( دولت وفقر ) تضاد وجود دارد

.در جمله ی اول کلمات متضاد مستقل از هم هستند ومعنای آن نیز کاملا آشکار

وقابل فهم .

اما در جمله دوم شاعر از خدا می خواهد که دولت یا ثروت فقر رابه او بدهد ! مگر

ثروت وفقر با هم جمع می شوند ؟ آدم فقیر که ثروتمند نیست یا برعکس . پس

شاعر چه می خواهد بگوید ؟ برای شاعر فقر عین ثروت است . یعنی من شاعر

فقیری خودم را عین ثروتمندی می دانم و به آن افتخار می کنم ؛ پس آن را از خدا

می خواهم؛ چرا که در ثروت آفت ها می بینم  که در فقر نیست  .

شاعر در جمله ی دوم به صورت هنر مندانه  با دو کلمه ی متضاد ( دولت وفقر )

معنای جدیدی به ما منتقل می کند ,به طوری که ذهن ما کاملا آن را می پذیرد  و از 

تلاش برای درک این معنی جدید لذت می برد .

پس آرایه ی متناقض نما از تضاد هنری تر , زیباتر وپیچیده تر است و درک آن نیاز به

کوشش ذهن دارد .

آرایه ی متناقض نما گاهی به صورت تر کیب وصفی یا اضافی می آید ؛ مانند : درد

بی دردی , فریاد خاموشی ,حاضرغایب یا دولت فقر . گاهی نیز به صورت جمله می

آید ؛ مانند : (غیرعریانی لباسی نیست تا پوشد کسی)  یا (بیشی را در کمی

دانستند ).

سوال : آرایه ی متناقض نما وتضادرا در بیت زیر تشخیص داده و آنها را توضیح دهید

: ازدشمنان برند شکایت به دوستان / چو ن دوست دشمن است شکایت کجا برم .

شب به خیر . حسن دهقان  

پاسخ به سوال

 عزیزی پرسیده بود که آیا  کنایه یا مجاز هم جزء اجزای جمله است ؟ 

پاسخ : خیر ؛ کنایه,مجاز,استعاره و... جزء آرایه های ادبی هستند وربطی به اجزای

جمله ندارند .اجزای  اصلی تشکیل دهنده ی جمله عبارتند از : نهاد , مفعول , مسند

,متتم, منادا , قید و فعل .صفت ومضاف الیه  جزء نقشهای وابسته هستند ؛ یعنی

به نقش قبل از خود اضافه می شوند .معطوف , بدل و تکرار نیز نقش های تبعی

هستند ؛ یعنی تابع نقش قبل از خود هستند . روز گار به کام . حسن دهقان 

صفت

در صفحه ی 34 کتاب ادبیات سال نهم آمده است : صفت برترین ( عالی ) وابسته

ی پیشین اسم است ؛ مانند : مهربانترین معلم .

اما نکته ی اصلی این جاست که همه ی صفت ها ( چه پیشین ,چه پسین ) زمانی

وابسته ی اسمهستند که همراه با اسم بیایند ؛ مانند: گل زیبا . گل , هسته وزیبا

وابسته پسین  وصفت بیانی یا همان کلاس ؛همان وابسته پیشین, صفت اشاره

وکلاس هم هسته . .اما اگر بدون اسم ( هسته) به کار روند دیگر وابسته نیستند

وخود نقش جداگانه می گیرند ؛ مانند این جمله :تو بهترین هستی .بهترین دیگر

وابسته نیست ؛ چون بدون اسم ( هسته ) به کاررفته است ونقش مسند دارد

.علی زیبا می نویسد ؛ زیبا نقش قید دارد وصفتنیست ؛ چون بدون  اسم به کار

رفته است . یلدا یتان مبارک .حسن دهقان  

 

راه تشخیص هسته در گروه اسمی

گروه اسمی ,گروهی است که از یک اسم به عنوان هسته ویک یا چند وابسته (

پسین یا پیشین ) تشکیل شده است.مثال :همین سومین میز کلاس درس .میز

,هسته و همین وسومین وابسته های پیشین هستند وکلاس ودرس نیز وابسته

های پسین .

وابسته های پیشین عبارتند از : 1- صفت های اشاره ( این , آن , همین , همان ,

چنین , چنان )2- صفت های پرسشی ( کدام , چه , چطور , چگونه , چند و....)3-

صفت های مبهم ( هر , همه , بعضی , برخی , تعدادی , مقداری , اندکی و....)4-

صفت های برترین یا همان عالی ( بزرگ ترین , بهترین , بلند ترین و....)5- شمارشی

: که خود دو دسته هستند : الف : ساده : یک, دو, سه و....ب:ترتیبی که با –ُ مین

ساخته می شوند  : یکمین , دومین , سومین و....( به جای یکمین از معادل آن که

اولین است نیزاستفاده می شود )6- تعجبی : چه وعجب 7– شاخص ؛  القاب

وعناوینی که بدون واسطه به اسم اضافه می شوند :آقا, بانو, خانم , امام , سرهنگ

و... .

وابسته های پسین عبارتند از : 1- یای نکره 2- همه ی علامت های جمع 3- صفت

های بیانی 4- مضاف الیه 5- صفت شمارشی ترتیبی  که با پسوند « -ُ م) ساخته

می شود .

مثال : آن زیباترین گل قرمزباغچه های پارک . آن , وابسته پیشین وصفت اشاره

.زیباترین , وابسته پیشین وصفت بر ترین .گل , هسته . قرمز , وابسته پسین وصفت

بیانی . باغچه , وابسته  پسین ومضاف الیه .ها وابسته پسین وعلامت جمع .پارک ,

وابسته  پسین ومضاف الیه.

 علامت های جمع ویای نکره به اسم اضافه می شوند وباید دقت کرد از قلم نیفتند .

حالا گروه اسمی به ما می دهند (خیابان اصلی شهر ما ) ومی گویند هسته وانواع

وابسته را مشخص کنید . به اولین کلمه نگاه می کنیم .اگر این کلمه ( خیابان ) جز و

هیچ کدام از انواع وابسته های پیشین نبود, می شود هسته ی گروه اسمی .

مابقی کلمات نیز وابسته های پسین هستند. چون «خیابا ن »جزوانواع وابسته های

پیشین نیست , پس هسته است.

کلمه ( چه ) اگر تعجب را برساند , صفت تعجبی است وگر نه صفت پرسشی  . چه

کتابی بخوانم ؟ چه صفت پرسشی .چه باغ زیبایی! چه صفت تعجبی.

سوال :آیا یک اسم به تنهایی می تواند یک گروه  اسمی باشد ؟ بله ؛ با این تفاوت

که  فقط هسته دارد ووابسته نداردو می توان وابسته های به آن اضافه کرد. دیوار (

گروه اسمی که فقط هسته دارد  ) . روزتان خوش .حسن دهقان

 

 

تذکر

 باسلام خدمت دوستان ودانش آموزان عزیز . بعضی از مطالب وبلاگ ,نقدی است بر

مطالب کتاب درسی وجنبه  ی یاد آوری به نویسندگان کتاب است . این مطالب برای

استفاده ی دانش آمورزان نیست ؛ مانند نقدی بر فرایند های واجی .هر چند بعضی

ازمطالب کتب درسی  جای سوال وایراد دارد , اما دانش آموزان عزیز بنابر ضرورت 

باید آنها را مطالعه وفراگیرند . بنابر این آن دسته از مطالب وبلاگ که قابل استفاده

برای دانش آموزان عزیز است , آنها را یادبگیرند ومابقی را فقط مطاله نمایند. با

سپاس .حسن دهقان 

آدرس رایانامه ( ایمیل )

دانش آموزان  ودوستان عزیز می توانند از طریق رایانامه ی dehghan.916@gmail.com

با بنده ارتباط برقرارکنند وسوالات ونظرات خود را در میان گذارند .

ادامه بحث فرایند های واجی

در صفحه ی 110 کتاب سال یازدهم در باره ی ابدال در مصوت ها نوشته شده است

: تبدیل نَ پیشین به نِ در برخی فعل های منفی به سبب وجود مصوت ای  ؛ مانند

«نِمی ترسد ».

به نظر می رسد یک ابهام واشکال در این مسئله باشد . 1-بعضی فعل ها هستند

مانند:ویراست , ریخت , پیچید , زیست , ایستاد , بیخت وپیراست که  واج دوم آن ها

مصوت ای است . در منفی کردن آن ها ,همگی با نَ منفی می شوند نه با ن ِ؛

نَریخت و....  حتی یافت ویارست نیز که با صامت ی آغاز می شوند , برای منفی

کردن آن ها از نَ استفاده می کنیم  نه از نِ؛ نَیافت. در حالی که بنا بر تعریف کتاب

این فعل ها نیز باید با نِ مکسور آغاز شود نه با نَ مفتوح 2-اما تبدیل نَ  به نِ در

افعالی که علامت ماضی استمراری یا مضارع اخباری «می » می گیرند نه به خاطر

مصوت «ای» است بلکه به خاطر صامت «میم» است . صامت میم یک صامت

خیشومی لبی واکدار است .صامت نون نیز یک  صامت خیشومی دندانی واکدار

است . وقتی این دو( ن وم) در کنار هم قرار می گیرند وبخواهیم بین آن دو مصوت –َ 

قرار دهیم ,  برای این که ساده تر وراحت تر تلفظ شود, نَ به نِ تبدیل می شود . پس

صامت نون وصامت میم همراه با مصوت ای با مصوت –ِ یا کسره راحت تر تلفظ می

شود تا  با –َ یا فتحه.امتحان کنید .شب به خیر .حسن دهقان

 

 

اسم وصفت وندی

در کتب جدید ادبیات , اسم مشتق وصفت مشتق را به اسم وندی وصفت وندی

واسم وصفت مشتق –مرکب را هم به اسم یا صفت وندی –مرکب تغییر نام داده اند.

حالا اسم وصفت وندی را می توان قبول کرد .اما اسم وندی –مرکب یا صفت وندی -

مرکب  ( خدا وکیلی)هضم آن  سخت است وبسیار ناهمخوان.( صفت مشتق –

مرکب یا اسم مشتق –مرکب خیلی روان تر وبهتر بود ).جا داشت نویسندگان کتاب

اسم بهتری برای  آن پیدا می کردند .

اگر ما قبول کنیم که در زبان تکواژ بی معنینداریم , مجبور نیستیم  برای تقسیم

بندی اسم یا صفت, اسم های نا همخوان یانامناسب بسازیم .

یک نوع تقسیم بندی ساده وجود دارد که می توان تا حد زیادی این مورد را حل کرد

ودر ک آن نیز برای دانش آموز بسیار ساده است .اسم ها یا صفت ها یا ساده

هستند یا مرکب .  ساده مثل کتاب , خوب ,زمین,گرم و.... مرکب مثل کتاب خانه ,

کارمند ,روحانی ,زمینی, سی وسه پل و.... در این تقسیم بندی اسم یا صفت مرکب

به سه روش ساخته می شوند : 1- از یک تکواژ مستقل یا آزاد+ یک تکواژغیر

مستقل ساخته می شوند مثل :کارگر ,سبزه ,تابه ,  زرین و....2- از دو یا چند  تکواژ

مستقل یا آزاد ساخته می شوند ؛مثل : زیر زمین ,کاروان سرا ,بد اخلاق , سفید

پوست و... 3-از دو یا چند تکواژ مستقل یا آزاد+ یک یا چند تکواژ غیر مستقل  ساخته

می شود ؛ مثل : نا جوانمرد ,ده ساله ,داد وبیداد , کشت وکشتار و....( می توان به

جای تکواژ از بخش نیز استفاده نمود )البته این تقسیم بندی در صورتی است که ما

تکواژ بی معنا را کلا کنار بگذاریم و همه ی تکواژ ها را ( همان طور که قبلا نوشتم )

معنا دار به حساب آوریم .شب به خیر .حسن دهقان  

ثبت نظرات وتجربیات

درباره ی مطالب وبلاگ منتظر نظرات , پیشنهادات وانتقادات شما عزیزان هستم .از

قسمت ثبت نظراتما را از اندیشه های  با ارزشتان برخوردار کنید .

ادامه بحث فرایند های واجی

کتاب برای فرایند ادغام مثال« یگانه »را آورده است ( ص119 سال یازدهم ).

1-این مثال با توجه به تعریف کتاب از فرایندهای واجی مثال درستی نیست (ص69

سال یازدهم ).ما  یگانه را همان طور که تلفظ می کنیم ,همان طور نیز می نویسیم.

حالا اصل یگانه چه بودهاست( یک گانه ) باز برمی گردد به دستور تاریخی که در

حوزه  ی کار کتاب نیست .2-در عباراتی که واج ک با واج گ در کنار هم قرار می

گیرند ,فرایند کاهش صورت می گیرد نه ادغام ؛مثلا  در مثال «یک  گاو» در هنگام

تلفظ واج ک برای سهولت حذف می شود  نه ادغام « ی ِ گاو » یا« یک گرگ » را ما

« ی ِ گرگ» می گوییم و.... هیچ گونه نشانی از تشدید نیز در آن احساس نمی

کنیم3 - اگر در وا ژه ی « یگانه »ادغام صورت گرفته است , چرا کتاب علامت تشدید

مثل شپّره  بالایآن قرار نداده است.بنابر این بهتر است کتاب از مثال های بدون ابهام

استفاده کند . شب خوش.حسن دهقان

 

 

 

ادامه بحث فرایند های واجی

به نظر بنده نام فرایند های واجی را باید به « دگرگونی های آوایی » تغییر داد .چون

آنچه تغییر می کند ,در تلفظ(آوا ) است نه در نوشتار .ما قند شکن را هر گونه که

تلفظ کنیم , باز باید به صورت « قند شکن » بنویسیم ونه چیز دیگر. بدتر را هر گونه

بگوییم ,باید بدتر بنویسیم وگر نه از ما غلط املایی می گیرند  .بنابر این این دگرگونی

ها مربوط به گفتار هستند نه نوشتار . کتاب  برای نوشتار مثال سپید را بیان کرده

است که به سفید تبدیل شده است ( ص 110 , سال یازدهم ). اولا بحث تبدیل

سپید به سفید مربوط به دستور تاریخی است ونه دستور امروزی. در دستور تاریخی

نیز از این تبدیل ها بسیار وجود دارد ( کتاب دستور تاریخی زبان فارسی دکتر خانلری

, بحث واک های زبان فارسی ) . دوما شما سپید بگویید, همان سپید را می نویسید

یا سفید .پس چیزی تغییر  نکرده است  .سوما  امروزه سپید کاربردی در زبان معیار

 ندارد .  پس این دگرگونی ها در حوزه ی گفتار است وباید این  دگرگونی ها را

درهمانحوزه بررسی کنیم .شب به خیر .حسن دهقان  

وفات سرور کاینات وشهادت مظلوم مدینه

مظلوم در مدینه به خاکت سپرده اند / در سینه ات هزار غم سوزان نهفته اند 

زهر جفا به جان زلالت خورانده اند  / تیر بلا به جسم جمالت نشانده اند 

وفات سرور کاینات ورحمت عالمیان حضرت رسول (ص)  وشهادت فرزند ش مایه ی

افتخار کریمان هر دوجهان امام حسن مجتبی (ع) بر پیروان ومحبان اهل بیت تسلیت

باد 

نقدی بر فرایند های واجی

در مورد فرایند های واجی  ایراداتی وجود دارد که قصد دارم آن ها را مورد بررسی قرار

 دهم . باشد که  باعث رفع ابهام گردد. 1-کتاب در تعریف فرایند های واجی نوشته است : در

 گذر زمان بین شکل املایی وآوایی واژه ها نوعی دگرگونی اتفاق می افتد که به آنها فرایند

هایواجی گفته می شود.( ص69 کتاب سال دوم ) آنچه از این تعریف بر می آید , آن است

که بین شکل نوشتاری وگفتاری وا ژه ها اختلاف وجود دارد .کلمات را یک طور می نویسیم

وطور دیگر تلفظ می کنیم . شنبه می نویسم ولی شمبه تلفظ می کنیم ؛ ماست بندی می

نویسیم ولی ماس بند ی تلفظ می کنیم و.... اما این تعریف کتاب جامع وفراگیر نیست .

بعضی از کلمات هستند که بین شکل گفتاری ونوشتاری آنها هیچ اختلافی وجود ندارد .

پلکان را همان طور می نویسیم که تلفظ می کنیم .سبزی جات , زندگی ,نامه ای و خانه ی

دوست و... کلماتی هستند که بین شکل نوشتاری وگفتاری آن ها تفاوتی نیست در حالی

که جز ء فرایند های واجی هستند . جا دارد نویسندگان کتاب در مورد تعریف فرایند های

واجی تجدید نظر کنند وتعریفی جامع وکامل برای آن در نظر بگیرند تا ابهامات موجود

رفع گردد  . شب به خیر .حسن دهقان  

 

 

تکواژ با معنی یا بی معنی

از قدیم در زبان فارسی تکواژ ها دو نوعند : معنا دار وبی معنی .معنا دار مثل : کتاب

,دیوار یا  مداد و.... تکواژ های بی معنی مثل : گر در کارگر , مند  در کارمند, ور در

رنجورو....حالا بحث بر سر این هست که مگر دستگاه زبان انسان تکواژ بی معنی

می سازد ؟اصلا کدام جزء از اجزای جسم وجان آدمی کار بی معنی می کند که

زبان ما این کارراانجام دهد یا کجای کارگاه خلقت با این همه عظمت چیز بی معنا

ومفهوم تولید می کند ؟اصلا بی معنییعنی چه ؟یعنی چیزی که معنی و مفهوم

خاصی نداردو آن را درک نمی کنیم . اگر این طورباشد پس ما معنی ( کسی که

دارای کار است ) در کلمه کارمند را از کدام قسمت کلمه متوجه می شویم ؟جز از

تکواژ «مند »؟ یا (کسی که حیله می کند) را ازکدام قسمت وا ژه ی  حیلهگر می

فهمیم؟از«گر».ما معنای کوچکی را از کدام قسمت وا ژه ی «باغچه» می فهمیم ؟

پس چگونه است که این  تکواژ ها ( مند وگرو چه ) مفاهیم قابل فهم وآسانی را به

ما منتقل میکنند درحالی که ما آنهارا طبق عادت گذشتگان بی  معنی ومفهوم می

دانیم ؟  به نظر می رسداینگونه تعریف کردن برای اجزای زبان کار نادرستی است

وباید اصلاح گردد .اگر اینتکواژ ( مند , گر , ور , چه ) و... به صورت مستقل به کار

نمی روند دلیل بر بی معنی بودنآن ها نیست . چون همان گونه که گفتم در داخل وا

ژه ها هر کدامشان معنای خاصی را به مامی ر سانند .اگر بنا بر تقسیم بندی هم با

شد باید آن ها را به : مستقل وغیر مستقل تقسیم کردنه معنا دار یا بی معنی . یا

همان آزاد ووابسته . زبان برای رساندن پیام خود از همه ی ابزارهای خود حالا چه

آزاد چه وابسته به نحو عالی استفاده می کند .هر چه را هم که بی معنا باشدوقابل

درک نباشد  اصلا تولید نمی کند که ما آن را به با معنا وبی معنا تقسیم کنیم .روزگار

بهکام .حسن دهقان

استعاره در کتاب سال دهم

 در صفحه  70 کتاب سال دهم برای تعریف استعاره مثال نامناسب وگیج کننده ای را برای دانشآموزان آورده است :( برکن زبن این بنا که باید /   از ریشه بنایظلم برکند ) گرفته شده است . بنا درمصراع اول استعاره از ظلم است ودرمصراع دوم با یک تشبیه روبه رو هستیم وهضم آن برای دانشآموز سخت است.نویسندگان کتاب می توانستند برای توضیح آرایه استعاره از مثال بهتری استفاده کنند  تادانش آموز آن را بهتر درک کند . مثلا : قطره باران که برافتد به خاک/ زو بدمد بس گهر تابناک . گهراستعاره از گل ها وشکوفه ها ست. برای دانش آموز سال دهم  بهتر است مثال ها شفاف و آسانباشد . متاسفانه  بعضی ازتعاریف کتاب درسی یا ناقص است یا نارسا ومبهم واین برای کتابدرسی عیب است .کتاب در تعریف آرایه سجع در ص 57 گفته ( به واژه هایی که در پایان دو جملهبیایند ) .در حالی که سجع می تواند در پایان سه , چهار یا چند جمله نیزبیاید.  در ص144نشانه هایمنادا را بیان کرده است که می توانست به این نشانه ها ( آهای وایا ) را هم اضافه می کرد  . درتعریف تضمین هم می توانست عبارت(سخن مشهور ی از بزرگان) را به  آن اضافه کند .  در هر صورتتعریف کتاب باید جامع وکامل باشد تا جایی برای ابهام نماند .وقت به خیر .حسن دهقان

 

یک اشتباه در مورد ضمیرمتصل ( کتاب فارسی دهم )

در صفحه ی 52 کتاب در مورد جایگاه ضمیر متصل نوشته شده است :ب) به واژه

هایی به جز فعل وصل می شود ؛در این صورت «مضاف الیه »است .در پایین متن

مثالی از عطار در مورد جهش ضمیر آورده است : ای بی نشان محض نشان از که

جویمت .

اما ایراد اساسی که نویسندگان  کتاب به آن توجه نکرده اند آن است که ضمیر

متصل «ت» در جویمت در اصل باید به کلمه «نشان »متصل شود (نشانت ) .این

ضمیر متصل «ت»نقش مضاف الیه دارد (نشان تو )و به فعل نیز اضافه شده است .

در حالی که با قسمت ب در بالا تناقض دارد و برای دانش آموز این ابهام ایجاد می

شود که  ضمیر ت به فعل اضافه شده است ونقش مضاف الیه هم دارد . پس حالا

چه می شود ؟این امر ممکن است دانش آموز را به اشتباه بیندازد.

جا دارد نویسندگان کتاب آن را اصلاح بفرمایندو از مثال دیگری استفاده نمایند . وقت به خیر . حسن دهقان .   

با سلام همیشه مشتاق خواندن سوالات , نظرات وانتقادات شما عزیزان هستم .از بخش نظر

دهید ما را ازپبشنهادات ونظرات خوبتان  برخوردار  کنید .با سپاس . حسن دهقان

سال روز بزرگداشت حافظ

از غم هجرمکن ناله وفریاد که من     زده ام فالی وفریاد رسی می آید 

سال روز بزرگداشت حضرت حافظ ,آیینه ی عشق وعرفان , بر دوستداران آن

حضرت گرامی باد .

یک تناقض درمورد تشدید در کتب زبان فارسی دبیرستان

بحث تشدید بیشتر مربوط به زبان عربی است وطبق گفته ی کتاب زبان فارسی محدودی از کلمات فارسی مثل پلّه ودرّه نیز تشدید می گیرند(زبان فارسی 2,ص75) .در صفحه ی 77 کتاب زبان فارسی سوم انسانی کلماتی به کار رفته است که بنابر تشخیص کتاب به تشدید نیاز ندارد( قضات ,بررسی و... .) حالا این سوال پیش می آید که ملاک ما برای مشدّد خواندن  یا نخواندن یک کلمه ی  فارسی چیست ؟ آیا ملاک ما باید بر اساس قواعد زبان عربی باشد یا زبان فارسی؟  چرا کلمه ای مثل پلّه تشدید می گیرد اما قضات نمی تواند تشدید بگیرد ؟ مگر پلّه دو تا لام دارد که مشدّد خوانده می شود یا بچّه یا درّه؟ اگر بنا بر دو حرف یکسان باشد ,پس چرا شپّره تشدید می گیرد .؟چرا همین کلمات مشدّد بعضی وقت ها بدون تشدید خوانده می شوند:

یکی گور پیش آمدش ماده بود   بچه پیش از او رفته، او مانده بود(شاهنامه / ۴٣٩

بچّه بیرون آر از بیضه‌ی نماز   سر مزن چون مرغ بی‌تعظیم و ساز   (مثنوی/ دفتر ٣)

کلمه ی امید تشدید ندارد. اما در ادبیات سوم ریاضی باحالت مشدّد خوانده می شود :( نبرم از تو امّید ای نگارین ).حتی کتاب برای «نبرّم» نیز تشدید گذاشته است . در حالی که بریدن تشدید ندارد .  با در نظر گرفتن  این  نکات چطور کلمه ی قضات در جمله ی ( هر یک از قضات پرونده ی علی حده ای را در جلسه ی عادی خود بررسی کردند ) نمی تواند تشدید بگیرد ؟در صورتی که قضات را همان طور تلفّظ می کنیم که نبرم رایا عادی را . وقت به خیر .حسن دهقان

 

 

یک اشکال از کتاب درسی زبان فارسی سوم انسانی

در صفحه ی 150(بیاموزیم. فرایند واجی ادغام  ) بر روی کلمات بتّروشپّره تشدید قرار

داده شده است . در پایین برای کلمه ی «زوتر »تشدید وجود ندارد . که احتمالا اشتباه

تایپیاست وباید می گذاشت . بنابراین «زودتر» نیز بنابر شیوه ی کتاب به تشدید نیاز

دارد .

ناون

وسیله ای که در نانوایی با آن نان را به تنور می زنند. در لغت نامه ها, فارسی آن را

نانبند در نظر گرفتهاند.به نظر می رسد فارسی درست آن نان انداز باشد نه نان بند

.ناوناز دو تکواژ نا ( مخفف نان ) وون(انداز ) تشکیل شده است . ون در بعضی از

گویشهادو معنی دارد :1- بستن 2- انداختن . در اینجامعنی انداختن یا زدن نان به

تنور بهتربهنظر می رسد تا بند .

معادل کلین شیت

این  کلمه از نظر  فوتبالی در زبان انگلیسی به معنای  گل نخوردن دروازه بان

در یک بازی است .معادلات فارسی که می توان برای این کلمه در نظر گرفت : دروازه

بست؛دروازه بندوگل نخور ... .فارسی را پاس بداریم

 

معادل فارسی استند اپ کمدی

امروزه بعضی از مجریان در صدا وسیما از کلمات خارجی استفاده می کنند که کاریست ناپسند. معادلات فارسی به جای این کلمات وجود دارد که هم زیبا هستند وهم قابل درک برای ما. از جمله ،استند اپ کمدی که در برنامه خندوانه زیاد کاربرد دارد .می    توان به جای ان از معادل فارسی «ایستگاه خنده »استفاده نمود.هم روانتر است وهم فارسی 

ثبت نظرات وتجربیات

با سلام . از آن جا که انتقال تجربیات خود به دیگران کار بسیار پسندیده ای است ؛

بنابراین از همه یخوانندگان گرامی در خواست می کنم که تجربیات خود را  هر چند

اندک در زمینه ادبیات فارسیومخصوصا ادبیات دبیرستان در اختیار دیگر عزیزان هم

قراردهند تا همگی از تجربیات ومعلومات هماستفاده کنیم . باشد که راه گشای حل

مجهولات دیگرعزیزان  شود. از قسمت نظر دهید می توانید استفاده کنید تا در وبلاگ

ثبت شود ودیگران بهره ببرند. سپاس فراوان

 

معادل فارسی کراوات

بعض برای این کلمه در از آویز زینتی را در نظر گرفته اند .درحالی که می شود از معادل فارسی بهتری استفاده کرد . برای این کلمه من وا ژه ی «گردن آرا » را پیشنهاد می کنم . شب خوش .حسن دهقان

توضیح بیت: هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد / در خرابات بپرسید که هشیار کجاست ( چهارم انسانی )

کتاب برای کلمه ی خراب آرایه ی ایهام گرفته است( مستی وویرانی ). اگر  

ما ی را در این کلمه یای نسبت بگیریم یعنی منسوب به خراب وخراباتیان ،  

آن وقت این گونه تعبیر می شود : هر کس به دنیا می آید، نقشی از  

خراباتیان با خود به همراه دارد یا زمینه ی خراباتی شدن را دارد( درک این  

معنی برای ما راحت تر است )معنی ویرانی ونابودی خراب با تعبیرات حافظ  

ومعنی  مصراع دوم خیلی ضعیف است  .  مصراع دوم را هم می توانیم  

سوالی بخوانیم وهم اخباری .پس دو گونه تعبیر می شود .حالت سوالی  

که  کتاب خودش نیز آن را در نظر گرفته است  : در جهان چه کسی را می  

توان یافت که از عشق بی بهره باشد ؟ حالت اخباری : احوال هوشیاران را  

از  خراباتیان بپرسید( یعنی هوشیار کسی است که خراباتی باشد یا  

هوشیار کسی است که عاشق باشد ، متناقض نما ). البته حالت اخباری  

آن با روحیات حضرت حافظ بهتر سازگار است تا حالت سوالی آن . مولانا نیز 

 می گوید : محرم این هوش جز بی هوش نیست .وقتتان خوش .حسن  

دهقان

توضیحی در مورد تبصره ی  دو قواعد قافیه ( چهارم انسانی )

توضیحی در مورد تبصره ی  دو قواعد قافیه ( چهارم انسانی )

در این تبصره آمده است که : بعضی از واژه ها به مصوت –ِ(های بیان حرکت )یا

مصوت بلند ای ختم می شوند مانند جامه یا بازی .گر چه جزو کلمه ی قافیه یعنی

حروف اصلی هستند اما از نظر قافیه الحاقی به شمار می آیند. مثال بره وتره

وعلی ومنجلی را هم آورده است .اما در صفحه ی قبل (6) در پاورقی مصوت بلند

ای وهای بیان حرکت را حروف اصلی گرفته است ( هجی ونی ؛که مصوت بلند ای

حرف اصلی است )و( که ای وچه ای؛که مصوت کوتاه اِ را اساس قافیه قرار داده

است  ) .حالا ممکن است که این دوگانگی برای دانش آموز پیش آید که این دو

مطلب را ما چگونه از همدیگر تشخیص دهیم وکجا اصلی وکجا الحاقی حساب کنیم

؟

توضیح : اگر دیدیم که قبل از این دو (مصوت ای وهای بیان حرکت )مصوت وصامتی

بود که طبق قاعده اول ودوم می توانیم آن را حساب کنیم پس این دو الحاقی

هستند . مانند علی ومنجلی .چون قبل از ای ،مصوت کوتاه –َوصامت ل دقیقاً آمده

است ( قاعده 2) پس میفهمیم که ای الحاقی است .اما در هجی ونی ( پاورقی ص

6) چون قبل از ای طبق هیچ کدام از دو قاعده قافیه نمی توانیم حروف اصلی را

حساب کنیم ، پس خود مصوت ای به تنهایی اساس قافیه می شود . در مورد های

بیان حرکت نیز همین طور عمل می کنیم.مثال:

گر به تازی گوید او یا پارسی        گوش وهوشی کو که در فهمش رسی

طبق پاورقی ص 6 کتاب اساس قافیه ی ما مصوت بلند ای است چون اگر آن را

الحاقی حساب کنیم، حروف ما قبل آن طبق هیچ قاعده وتبصره ای حروف اصلی

قافیه نیست.( البته از نظر کنکور 95 به کار بردن آین نوع قافیه غلط است ) . وقت به

خیر .حسن دهقان